ردیف :
2266
عنوان پیشنهادی :
انا و انتونی
عنوان نهایی :
---
نوع اثر :
تالیف
گردآورنده :
مریم محمودی
وضعیت :
در انتظار ناشر
ناشر :
---
روزی روز گاری دختری بنام انا همراه با پدربزرگش زندگی میکردند . انا پدربزرگش را از دست میدهد و مجبور میشود برای کسب درامد کار کند . انا به شهر میرود و در انجا پیش تاجری شروع به کار میکند تا اینکه یکی از روز هاخبر میرسد قصر پادشاه به خدمتکار احتیاج دارد . انا وقتی میفهمد انجا میتواند راحت تر کار کند به سوی قصر میرود و در انجا مشغول به کار میشود. یکی از روزها وقتی انا مشغول اماده کردن میز صبحانه بود شاهزاده انتونی همراه با پدرش شاه خوئان به انجا می ایند و مینشینند . شاه که بسیار مهربان بود سیسیلیا را صدا میکند و به او میگوید دخترم نامت چیست . سیسیلیا به ارامی پاسخ میدهد . سیسیلیا هستم . شاه دست نوازشی بر سر او میکشد و به او میگوید تو دختر بسیار زیبایی هستی شایسته ی تو نیست که چنین فقیر باشی . سیسیلیا از پادشاه تشکر میکند و به سوی اشپزخانه میرود . شاهزاده انتونی پسر شاه که از زیبایی سیسیلیا بسیار خوشش امده بود به او علاقه مند میشود. روزها میگذرد و جشنی باشکوه برای انتخاب همسر شاهزاده برگزار میشود .تمام دختران ان شهر خود را به شاهزاده معرفی میکردند و به جایگاه خود باز میگشتند . وقتی تمام دختران خود را معرفی کردند نوبت رسیده بود که شاهزاده از بین ان ها کسی را انتخاب کند . سکوت همه جارا فرا گرفته بود تا اینکه شاهزاده با صدایی بلند اعلام کرد میخواهد با سیسیلیا ازدواج کند . سیسیلیا بسیار خوشحال بود اما میدانست که این درست نیست یک شاهزاده با یک خدمتکار ازدواج کند. شاه که میدانست پسرش به سیسیلیا علاقه دارد اورا ازاین تصمیم منصرف نکرد و دست سیسیلیا و انتونی را در دست هم گذاشت و ازدواج انهارا پذیرفت.