فریتس قهرمان داستان تلخ عصرهاست. او رویاپردازی قهار است و جوکهای نامناسب میگوید. پدر و مادرش تا سر حد جنون دیوانهاش کردهاند. فریتس مرتب خواب مرگ و فروپاشی میبیند. زندگی برای فریتس بیمعنی و مضحک شده. عصرهای او با نوشیدن، سیگار کشیدن و با پرسه زدنهای بیهدف در خیابانهای دلمرده شهر میگذرد که در هر لحظهاش تلاش میکند معنی زندگی ممتد و پوچش را بفهمد.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست