آنچه که بشر امروز غربی با آن مشکل دارد، در درجة اول داشتن قانون و مقررات لازم برای ادارة زندگی نیست، بلکه نداشتن معنا و مفهوم برای اصل زندگی است و این دو نیاز اساسی و حیاتی در تاروپود فرهنگ عقلانی و عرفانی تشیع نهفته است. حکمت و عرفان شیعه ثمرة بیش از هزار سال تغذیة عقلا و اندیشمندان همین جامعه و فرهنگ از دامان ائمة اطهار و قرآن کریم است، نه ساختة دست اجانب است و نه کالای وارداتی.
از پیشگفتار
... اگر عقل راکنار بگذاریم همه چیز را باید کنار بگذاریم، چه معارف دینی و چه غیردینی، تعارف نداریم، همه یا هیچ. اگر رجوع به وحی و ائمه بهخودی خود رافع اختلاف بود باید در فقه و تفسیر و کلام اختلاف نباشد! عقل را از کارآیی انداخته و برای حل دعوا به امری بیرون از عقل تمسّک جستن، به معنای بر دعوا افزودن است.
از بخش نخست
... فهم حجج ظاهری، بدون حجّت باطنی، یعنی عقل، امکان ندارد. این عقل هم میتواند خودش دربارة نظامات وجود بیندیشد و فکر کند و هم یافتههای خود را به راهنماییها و ارشادات وحی عرضه میکند و از آنها در جهت پیشبرد خود کمک میگیرد و هم اینکه با تفکّر در آیات و کلمات وحیانی، فهم عمیق نسبت به معانی ژرف آنها پیدا میکند... .
از بخش دوم
... اینها کلمات ائمة معصومین علیهمالسلام است که جز با وحدت وجود به معنای صحیح آن جور درنمیآید و آن معنای صحیح اینست که همة ماسویالله چیزی جز فعل حضرت حق و ظهور او و عین تعلق و ربط به او نیست... خلاصه اینکه تا معنای وحدت وجود و مراتب وجود و ظهور و بطون را نفهمیم، کلمهای از معارف توحیدی را نه از قرآن کریم و نه از کلمات ائمّة معصومین علیهمالسلام آنگونه که حقّ این معارف است نخواهیم فهمید... .