«نمیشود در مورد جنسیت به راحتی صحبت کرد. این موضوع مردم را ناراحت و گاهی وقتها زودرنج میکند. هم مردان و هم زنان در برابر حرف زدن پیرامون جنسیت مقاومت میکنند و یا این که بلافاصله از زیر مشکلات مربوط به جنسیت شانه خالی میکنند. چرا که فکر کردن به تغییر وضعیت و تبدیل آن به یک شرایط جایگزین اغلب ناراحتکننده و خستهکننده است.
بیشتر مردم میپرسند: «چرا کلمهی فمینیست؟ چرا فقط نمیگویی حقوق بشر و یا چیزی شبیه به این؟» چون این حرف صادقانه نیست و فمینیست به طور قطع قسمتی از حقوق بشر است، اما در انتخاب اصطلاح گنگ و مبهم «حقوق بشر» ما مشکل کاربردی و ویژهی جنسیت را رد میکنیم. این مسئله راهی است برای تظاهر به چیزی که زنها قرنهاست آن را ندارند. این کار راهی خواهد بود برای انکار مشکلات وابسته به جنسیت در مورد زنان. این مشکلات در مورد حقوق بشر نیست، اما به طور خاص به زنان و انسانیت آنها مربوط میشود. قرنهاست که بشریت به دو گروه تقسیم شده است و یک گروه را مورد تظلم گروه دیگری قرار میدهند. تنها راهحل صحیح برای حل این مشکل آگاهی نسبت به آن است.
گروهی از مردها احساس میکنند که به وسیلهی ایدهها و نظرهای فمینیستی مورد تهدید قرار گرفتهاند. من فکر میکنم که این ایده به شیوهی بزرگ شدن آن برمیگردد و این که اگر آنها به عنوان مرد، مسئول و رئیس نباشند. برخی دیگر از مردان هم با گفتن این جواب خودشان را قانع میکنند: قبول این موضوع جالب است اما من فکر نمیکنم که از آن خوشم بیاید. من حتی در مورد جنسیت فکر هم نمیکنم...»