رز وایلدر لین در ۵ دسامبر ۱۸۸۶، حوالی دِ سمِت، در منطقهی داکوتا متولد شد. لین چهار ساله بود که خانوادهاش داکوتا را ترک کرده و به منسفیلدِ میسوری کوچ کردند، بعد از مدتی رز تصمیم گرفت سفر کند، او پس از چندبار شغل عوض کردن و ازدواجی ناکام کار خود را به عنوان روزنامهنگار آغاز کرد، او نوشتن در سن فرنسیسکو بولتن، مطبوعهی کارگری رادیکال، را با ستون زنان شروع کرد و سپس مجموعهای روزانه و ۱۵۰۰ کلمهای نوشت.
چهار سال پس از به قدرت رسیدن بلشویکها به اتحادیهی شوروی رفت. او هم مثل بسیاری شیفتهی تصویر کمونیستی از یک زندگی بهتر بود اما به زودی از کمونیسم سرخورده شد و پس از بازگشت از شوروی همانطور که در این کتاب میگوید دیگر یک کمونیست نبود زیرا به آزادی شخصی باور پیدا کرده بود. وقتی کارش گرفت که برای آمریکن مرکوری، کانتری جنتلمَن، گود هاوس کیپینگ، هارپرز، لیدیز هُم جورنال، مک کال و ساتردی ایونینگ پست و دیگران نوشت.
او رمانهایی دربارهی زندگیِ مهاجرانِ نخستین نوشت و بازیگر معروف، هلن هایِس، یکی از رمانهای لین، یعنی «بگذار طوفان بغرّد»، را در رادیو اجرا کرد. لین درباره آزادی مقالات زیادی در روزنامهها نوشت و کتابی با نام «کشف آزادی، جنگ انسان علیه اقتدار». این کتاب تأثیر بزرگی داشت و مثل یک اثر کلاسیک زیرزمینی دستبهدست میچرخید. الهام آن باعث شد سازمانهایی در جهت ترویج آزادی راهاندازی شوند که از آن میان میتوان به «بنیاد آموزش اقتصادی لئونارد رید»، «موسسهی شفقت پژوهی اف. اِی. هارپر» و «مکتب آزادی رابرت ام. لوفور» اشاره کرد.