معنای متعارف واژه اراده، توانایی فرد در متعهد بودن به یک تصمیم است. اراده قوی و ضعیف، در رفتار کودکان و نوجوانان، به سادگی قابل مشاهده است. برخی از کودکان، برای امتحان کردن چیزهای تازه، مشتاق به نظر میرسند. نگرش آنها نسبت به زندگی این است که «من میتوانم». برخی دیگر مردد هستند و اغلب، حتی پرش از شروع، میگویند: «من نمیتوانم» این کودکان صبر میکنند و امیدوارند که دیگران، ماهیت آنچه را که قرار است روی بدهد، برای آنها تعریف کنند. کودکان پر امید،اهل عمل هستند، در حالی که کودکان کم امید، تماشاگرند.
ما معتقدیم که هم نیروی راهیابی و هم نیروی اراده، برای دستیابی به تفکر هدفمند مهم هستند. هرچه کودکان در رسیدن به هدفهایشان موفقتر باشند، اراده آنها قویتر میشود. تقویت اراده تا حدودی به راهیابی کودک بستگی دارد، زیرا هرچه راههای بیشتری برای رسیدن به هدف وجود داشته باشد، احتمال موفقیت بیشتر است.
کودکان یکی – دو ساله، از نیروی راهیابی پیشرفتهتری برخوردارند. هرچه کودکان بزرگتر شوند، نیروی راهیابی آنها هم تقویت میشود. کودکان بزرگتر، برای پیدا کردن راههای رسیدن به خواسته، از منطق استفاده میکنند. برای پرورش قدرت تفکر راهیابی، کودک باید گاهی به بنبست برسد.برخی پدر و مادرها فکر میکنند با برداشتن همه موانع از سر راه کودک، به او محبت میکنند، اما اگر همواره چنین کنند، کودک نمی تواند قدرت راهیابی را در خود پرورش دهد. از آن سو، در کودکانی که زیر فشارهای بسیار شدید قرار دارند- برای نمونه، کودکانی که پدر یا مادرشان را از دست میدهند یا مورد خشونت پدر یا مادر قرار میگیرند- نیز نیروی راهیابی آنان بهخوبی رشد نمیکند. کودکان از روبرو شدن با موانعی که در راه رسیدن به هدف وجود دارد، تجربه میاندوزند و رشد میکنند.