این کتاب، حاصل گفت و گوی “بیژن عبدالکریمی” با “محمد رضایی” است که در آغاز عبدالکریمی خاطرنشان میکند: “به گمان من، حق مطلب در دعوت رضایی این است که حکومتگران و روشنفکران ما بیش از اندازه درگیر نزاعهای ایدئولوژیک هستند، در حالی که باید با نگرشی مارکسی به مسائل نظر کنند و در صدد فهم ساختارهای بنیادین جامعهی معاصر ایران برآیند.
انتقادات این کتاب به جریان روشنفکری بی شباهت به نقدی نیست که “مارکس” به “هگل” میکند. از نظر “مارکس”، “هگل” به جای پا با سرش راه میرود. به تعبیر سادهتر اندیشهی اکثریت فیلسوفان، اهل نظر و روشنفکران ایرانی، اندیشههایی پا در هوا، سردرگم و بی ارتباط با سرنوشت عمومی جامعهی ایرانی و حرکت این جامعه است.