چنین گفت زرتشت، اثر مشهور نیچه، سرشار است از یک حس غریب مذهبی و در تضاد با جدالِ معمول این فیلسوف با ایمان دینی. این کتاب برای برخی دانشمندان، چیزی نیست جز نشانهی زوال ذهنی آن فیلسوف بزرگ؛ ولی کارل گوستاو یونگ، زرتشت را برهان ارزشمندی برای فعالیت ناخودآگاه میداند، کتابی که روانشناسی و دیدگاه معنوی نیچه را به طور خاص و روانشناسی و معنویت دنیای مدرن را به طور عام روشن میکند. رویارویی مکتوب غولهای تاریخ اندیشه همواره مسحورکننده و فوقالعاده روشنگر بوده؛ این بار هم نوبت یونگ و نیچه است. برای نیچهای که آگاهانه نوشتههایش را مختص «افراد معدودی» میدانست، تفاوت فراوانی بود میان اخلاق بردهوار سازگاری، مماشات، رحم و بخشایش از یک سو و اخلاق آموزگاران و اخلاق اَبَر انسان از سوی دیگر.
یونگ نیز بارها گفته است بیشتر مردم در پیشبُرد و تکامل آگاهیشان از قرون وسطی فراتر نمیروند و شاید به همین دلیل بهتر است آنها را در اتاق نشیمن خانهشان و بر نیمکتهای کلیسا به حال خود واگذاشت. هم برای یونگ و هم برای نیچه، جادهی ـ به اصطلاحِ یونگ ـ «فردیتیابی»، متروک و ناهموار است. خصوصاً اگر عموم مردم، مقصد و مأموریت گام برداشتن در چنین جادهای را درک نکرده باشند و حتی با آن در تضاد باشند. پس هریک در زمانِ خویش حس میکردند که ـ به قولِ نیچه ـ پس از مرگ زاده میشوند.
کتاب دو جلدی اصلی که حاوی متن کامل سمینار پُر هیجان یونگ دربارهی زرتشتِ نیچه است، منبع مهمی برای متخصصان روانشناسی ناخودآگاه به شمار میرود. این مجلد جدید، متن خلاصهشدهای است که به خوانندگان علاقهمند هم اجازه میدهد در سمینار یونگ شرکت کنند و با او به کاوش در معانی نهفتهی این اثر بزرگ بنشینند. جیمزل جَرِت، ویراستار این کتاب، استاد فلسفهی تربیتی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی است.