این رمان برای نخستین بار در سال ۱۹۶۴ منتشر شد و مانند بسیاری از آثار این دو برادر مورد توجه و استقبال قرار گرفت. این رمان همانند بسیاری از داستانهای دیگر این دو برادر نویسنده که دستمایه تولید آثار سینمایی قرار گرفته است، در فضای تخیلی شکل میپذیرد اما تسلط نویسندگان در شمایل کردن انسان با تمامی نقط قوت و ضعف خود و نگاهی جهانی به او به مثابه مرکزیت این داستان به آن شمایلی تازه و قابل توجه بخشیده است.
داستان نگارش این کتاب و آنچه نوشتن آن را شکل میدهد به اذعان یکی از نویسندگان آن سخنرانی عجیب خروشچف در نمایشگاه مدرنیستها در مسکو طی سالهای دهه ۱۹۶۰ بود. در آن سخنرانی ویژه خروشچف در سال ۱۹۶۲ وی ضمن بازدید از نمایشگاه هنرمندان و هنر در روسیه آن زمان را به شدت مورد تخطئه قرار داد و زیر سوال برد و به دنبال آن دستور توقیف و مقابله با بسیاری از هنرمندان و رویدادهای هنری در زمان خودش را صادر کرد.
نویسندگان این رمان این اتفاقات را نوعی انتقام از طرفداران به منش نواستالینیستی در روسیه عنوان کردهاند و این حرکت خروشچف را نوعی تسویه آنها از جامعه پیرامونی خود عنوان کردهاند. خشم و انزجار شکل گرفته در ذهن آرکادی و بوریس به دنبال این اتفاقات به اندازهای بود که آنها را به فکر نگارش رمان «خدا بودن سخت است» انداخت؛ رمانی که خشونت و انزجار ناشی از تسلط و حکومت احمقها و دشمنان فرهنگ و زیبایی بر شوروی سابق در آن موج میزند.