بگو چکار کنم؟ با فلفلی که طعم فراق می دهد با دردی که فصل ها را نمی شناسد با خونی که بند نمی آید بگو چکار کنم ؟ وقتی شادی به دم بادبادکی بند است و غم چون سنگی مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند دلم شاخه ی شاتوتی که باد خونش را به درو دیوار پاشیده است.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست