انسان موجودی نیست که غایت زندگیاش، خوردن، نوشیدن و یافتن سرپناهی برای خودش باشد. به محض آن که نیازهای مادیاش برطرف شد، نیازهای دیگری که به طور کلی میتوان حایز خصلتی هنری دانستشان آشکار خواهند شد. این نیازها تنوع بسیاری دارند و از فردی به فرد دیگر تفاوت میکنند. هرقدر جامعهای متمدنتر باشد، فردیت در آن بیشتر بسط خواهد یافت و این امیال نیز متنوعتر خواهند بود.
آنچه کروپتکین در میان دهقانان روس، ساعت سازان سوئیسی و رفقای خودش در جنبش انقلابی تجربه کرد، اجتماعی اخلاقی بود که اعضای آن، به طور غریزی، ارزش و کرامت بنیادین انسان را به رسمیت می شناختند. به شکل مشابهی، در جامعه آنارشیستی، جایی که نهادهای قهری دولت، کلیسا و سرمایه داری از میان رفته اند، ادراک ذاتی مردم از عدالت اجتماعی و همدلی، به صورت خودانگیخته ای نمود می یابد و همگان سرانجام به آزادی، برابری و شکوفایی به مثابه موجوداتی انسانی دست خواهند یافت. تعهد خودِ کروپتکین به آنارشیسم اوست. تکان دهنده ترین و تأثیرگذارترین نکته در خود-زیست نامه او، روایتی است که از رشد هوشیاری اخلاقی اش به دست می دهد. هیچ چیز علمی یا – بی گمان- طبیعی ای در تحول این اشراف زاده روس، مالک چندین سرف و ملازم دربار تزار به دشمن قسم خورده نظام نابرابر اجتماعی وجود نداشت. چنین تحولی محصول ستیز فکری و اخلاقی طولانی و دشواری بوده است.