اخبار مختلفی به گوش میرسید یک روز شنیدیم که شورشی ها فرماندار را گرفته اند و در یک مزرعه زندانی کرده اند.یک روز دیگر خبر ر سید که شورشی ها تپه ی اعلا الدین را تصرف کرده اند، پلیس جوانی را کشته و جنازه اش را جلوی پای مادرش انداخته اند. مردم فریاد می زدند و هوار میکشیدند :«ما حکومت دینی میخوایم! ما نمیخوایم خارجی ها بر ما حکومت کنن. ما این حاکمان بی دین و لامذهب رو قبول نداریم، ما حکومت دینی میخوایم!» روزها از پی هم میگذشت، پژواک صدای کسانی که مدام فریاد می زدند ما اینو نمیخوایم. ما اونو نمیخوایم.
در گوش خیابان ها پیچیده بود. تا این که یک روز در بحبوحه ی جیغ و فریادها،شلیک کرکننده ی تفنگ ها و شعارهای بی امان اینو نمیخوایم، اونو نمیخوایم، خبر ورود قریب الوقوع ارتش مستقل ملی در شهر شاع شد و همچون تندر و آتش سراسر شهر را فرا گرفت. شعارهای نمیخوایم، نمی خوایم در دهان ها فرو خشکید،مردان چکمه پوش پراکنده و متفرق شدند و دیگر صدای شلیکی از تفنگ ها برنخاست. از متن کتاب اورهان کمالی یکی از محبوب ترین نویسندگان ترک تبار است. همنشینی در زندان با شاعر و نویسنده ی ترک «ناظم حکمت» تاثیر زیادی بر آثار او گذاشت. کارهای او اغلب متمرکز بر افرادی معمولی است که برای امرار معاش مبارزه میکنند.
کنکاش در چنین درون مایه هایی از قبیل:مشکلات کارگران کارخانه ها و کشاورزان،بیگانگی کارگران مهاجر در شهرهای بزرگ،زندگی زندانیان هم بند،وقف شدن کور کورانه ی افراد در انجام وظیفه شان و اضمحلال آن ها،فقر،کودکان بی سر پناه و سرکوب و بهره برداری از زنان، بخش عمده ی آثار او را تشکیل میدهند. دنیای اورهان کمال،مسئله ی انسان امروز است، تکاپوی بسیار در وادی یاس و امید.