چرا باید زنبوردار حلب را بخوانیم؟
این کتاب که به تازگی راهی بازار نشر شده است، داستان مردمان خاورمیانه را روایت می کند. مردمانی که گویا از هزاران سال گذشته تا کنون همیشه باید محور تحولات عالم باشند. از زمانی که چندین سلسله پادشاهی گوناگون مانند آشوریان و بابلیان و مادها و پارسیان این منطقه را جولانگه جنگ های بی پایان خود کرده بودند تا زمانیکه پیامبران آسمانی از این خاک سر برآورده و انسانها را به صلح و آرامش و دوستی دعوت کردند.
و تا کنون که همچنان قدرتهای بین المللی و منطقه ای در جای جای آن دخالت کرده و با تحریک پیروان مذاهب گوناگون و اقوام مختلف، جنگهای بی پایان را راه انداخته اند.
«زنبوردار حلب» رمانی جسورانه، جذاب و دلهره آور است که از این خشونت هایی که بر روح و روان ساکنان این منطقه وارد می شود سخن می گوید.
زیبایی و روانی این رمان باعث شده است تا جایزه اسپن وردز را از آن خود کند.
«زنبوردار حلب» داستان خانواده ای سوری را روایت می کند که از جنگی ناخواسته می گریزند و تن به آوارگی می سپارند. جنگی که در شعله ور شدن آن تقریبا هیچ نقشی ندارند جز آنکه یک خاورمیانه ای هستند.
آنها برای رسیدن به رویایشان، که چیزی جز یک زندگی بی دغدغه و فارغ از توپ و تفنگ و گوله نیست فکر می کنند کشور بریتانیا مناسب ترین جاست.
به نظر می رسد انتخاب بریتانیا توسط نویسنده برای مهاجرت، تمثیلی از یک کشور پیشرفته و مدرن است که بیشتر ساکنین خاورمیانه و شاید اکثر جهان سومی ها دوست دارند در آنجا زندگی کنند.
زنبور دار داستان همراه با همسری که چشمان خود را در اثر جنگ از دست داده است با عبور از پستی ها و بلندی های زیاد، و تجربه و تحمل صدمات و لطمات زیادی به سرزمین موعود می رسند. سرزمینی که روای داستان آن را می بیند ولی همسرش که منبع احساسات و عواطف یک خاورمیانه ای است بخاطر از دست دادن چشمهایش قادر به دیدن این سرزمین موعود نیست.
اما آیا این سرزمین موعود همانی است که در فکر و تخیل یک جهان سومی وجود دارد؟
آیا این دنیای تخیلی، ساخته و پرداخته کسانی نیست که مردمانی را آواره می کنند تا برای خودشان کارگران ساده و وفاداری را به عنوان مهاجر دست و پا کنند.
باید این رمان را خواند.
ترجمه پریسا شفایی روان و نشان از پختگی اوست.
در پشت جلد کتاب می خوانیم:
نوری هر روز صبح زود با شنیدن صدای اذان بـرمی خیـزد و به سمت زنبورداری خود در حومه ی شهر رهسپار می شود. آخر هفته ها نیز همسرش افرا نقاشی های زیبا و کم نظیر خود را برای فروش در بازار محلی میدان شهر به نـمایش می گذارد. آنها زندگـی خوب و ساده ای کنار دوستان و خانواده بـر روی تپه ای در شهر زیبای حلب سوریه دارند. همه چیـز خوب پیش می رود تا اینکه ناگهان اتفاق غیـرقابل تصوری رخ می دهد.
جنگ تمام عشق و زندگـیشان را در چشم به هم زدنی نابود میکند و آنها را به جایی می رساند که تنها گذشتن و رفتن را چاره ی خود می بینند. اما به این آسانی ها هم نیست: افرا بینایی خود را از دست می دهد و نوری می بایست، در این سفر پرمخاطره و مبهم، او را تا انگلستان همراهی و یاری کند.
این کتاب، با نگارشی مأنوس و جذاب، به تک تک ما گوشزد میکند که زندگـی می تواند در ثانیه ای زیـر و رو شود و سفری به سرزمینهای دور و ناشناخته پیش رویـمان قرار دهد.
کریستی لفتری به خوبی در این کتاب نشان می دهد که رأفت و شفقت ورزی به میلیون ها انسان، از یک بار کمک به یک نفر شروع می شود. و سفری به سرزمینهای دور و ناشناخته پیش رویـمان قرار دهد.
کریستی لفتری به خوبی در این کتاب نشان می دهد که رأفت و شفقت ورزی به میلیون ها انسان، از یک بار کمک به یک نفر شروع می شود.
ـ مجله تایم
این رمان بسیار زیبا، با اهمیت بین المللی، تلنگری است به همه ی مردم جهان برای چشم باز کردن و دیدن.
ـ هیتر موریس، نویسنده کتاب خالکوبی آشویتس
این رمان درباره ی بسیاری از اتفاقاتی است که هر روز در سراسر دنیا رخ می دهد. خواندن هرچه سریع تر این اثر را به همه پیشنهاد می کنم.
ـ بنیامین زفانیا، نویسنده کتاب پسر پناهنده
«زنبوردار حلب» رمانی با اهمیت بین المللی است که هیتر موریس (نویسنده کتاب پسر پناهنده) معتقد است تلنگری است به همه مردم جهان برای چشم باز کردن و دیدن. این کتاب به قلم کریستی لفتری است و پریسا شفاهی آن را به فارسی برگردانده است.
شما خواننده گرامی در صورتی که مایل به دانستن مطالب بیشتر درباره کتاب «زنبوردار حلب» باشید می توانید به مجله خبری آی آی کتاب مراجعه فرمایید.
اگر هم تمایلی به خواندن کتاب به زبان انگلیسی دارید می توانید اینجا کلیک کنید.