صوفی اساساً سکوت را بر سخن ترجیح می دهد. او نه به سخن، بلکه به عشق که آکنده از جوش و خروش است، فرامی خواند و از مخاطب خود می خواهد دریچه های روح خود را به جهان معنوی بگشاید؛ زیرا بر این باور است که زبان هرگز نمی تواند آن چنان که باید خدا یا عشق را بیان کند. از این رو، در موارد بسیاری، جانبداری خود از سخن گفتن به «زبان حال» و «زبان دل» را اظهار می کند. دعوت او به سکوت، به معنی دعوت به جان، حقیقت، معنی، معشوق، مشاهدة الطاف و عنایات خداوند و به طور خلاصه، دعوت به حال و زندگی معنوی و عرفانی است.
صوفی به این دلیل سکوت نمی کند که از اصول و فنون سخن گفتن ناآگاه است. سکوت، از یک نظر، با زبان حال سخن گفتن است. از این رو، حال سکوت را نباید خاموشی مطلق به شمار آوریم. او که از حرف ها درمی گذرد تا به معنا برسد، از خشنودی خود از لذتی که یافته یا حالتی که دارد، سکوت را اراده می کند؛ زیرا غالباً سکوت برای او غذا و شفاست؛ نشانة پختگی و موجب ستودگی است.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست