دوران مدرن تفکر علمی با گالیله و نیوتن آغاز شد و هرچند از آن زمان تاکنون، دانش فربه تر از قبل شده است، اما سال های اولیۀ قرن بیستم شاهد پیدایش دانش کلان بوده است. در سال 1919، آزمایشی به منظور اثبات نظریۀ نسبیت اینشتین صورت گرفت که نتایجش غوغایی در رسانه ها برانگیخت و آلبرت اینشتین را به نامی آشنا تبدیل کرد. ماجرای این آزمایش و نتایجش موردی جالب برای مطالعه است که رابطه میان دانش ـ به خصوص دانش کلان ـ و جامعه را آشکار می سازد.
اینشتین نابغه ای بیچون وچرا با دستاوردهایی خیره کننده بود. واضح است که آثار علمی او نقش تعیین کننده ای در تبدیل او به چهره ای مهم ایفا کرده، اما برای توضیح واکنش بی سابقۀ جامعه ناکافی اند.
جنبۀ انسانی تری در پدیدۀ اینشتین وجود داشت. سیمای مردی که ظاهراً با تلقی جامعه از دانشمند جور درمی آمد. او کلیشه ای بالفطره بود، استادی حواس پرت، با چهرۀ مهربان و به سرعت قابل تشخیص، رفتار شخصی مطبوع و چهره ای ژولیده شبیه عموی دوست داشتنی بسیاری از آدم ها.