همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. ابتدا، ویروس به حیوانات سرایت کرد و گوشتشان سمی شد. بعد، دولت ها «گذار» را شروع کردند. حالا «گوشت ویژه» - یعنی گوشت انسان - قانونی شده است. مارکوس در کار کشتار آدم هاست - البته هیچ کس این اسم را روی آنها نمی گذارد. او با اعداد، محموله ها و فرایند سروکار دارد. یک روز به او هدیه ای می دهند تا معامله ای را جوش بدهد: نمونه ای با بهترین کیفیت. مارکوس او را داخل انبارش می بندد. اما آن زن مارکوس را عذاب می دهد. بدن لرزان و نگاه مراقبش انگار همه چیز را می فهمد و به زودی، مارکوس به خاطر چیزی که از دست رفته و چیزی که هنوز ممکن است نجات پیدا کند، شکنجه می شود.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام