دنی با پدرش، شگفت انگیزترین و هیجان انگیزترین پدری که هر پسری می توانست داشته باشد، در یک کاروان سیار زندگی می کند. تمام زمین های اطراف به آقای ویکتور هازل، یک آدم پولدار و خودپسند با صورت بزرگ براق و چشمان خوک مانند تعلق دارد. هیچ کس او را دوست ندارد، حتی یک ذره. پس یک روز، دنی و پدرش نقشۀ جسورانه ای می کشند که بزرگ ترین شوک زندگی اش را به پیرمرد خودشیفته وارد کنند ـ البته اگر گیر نیفتند...
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست