در گوشهای از لندن، هنری لاشاپل که پنجاه سال پیش در فرانسه در یک آموزشگاه سوارکاری مخصوص نخبگان تعلیم دیده است، به نوه و اسبش میآموزد چگونه بر نیروی جاذبه زمین غلبه کنند و حرکات نمایشی انجام دهند. سپس مشکلاتی پیش میآید و سارای چهارده ساله مجبور میشود خود به تنهایی کار را ادامه دهد.
سارا آرام و بی سر و صدا در پارک ها و کوچه های شهر به تمرین سوارکاری می پردازد. اما چندی نمی گذرد که پدربزرگ مریض می شود و حالا سارا باید وقت خود را بین تمرین سوارکاری، مدرسه و عیادت از پدربزرگش در بیمارستان تقسیم کند. وکیلی جوان به نام ناتاشا، در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلات پس از شکست ازدواجش است: نظرات و توانایی های او در کارش زیر سوال رفته، نامزد جدیدش چندان امیدوارکننده به نظر نمی رسد و او مجبور شده تا خانه اش را با همسر سابقش شریک شود. با این حال زمانی که سارای چهارده ساله وارد زندگی او می شود، ناتاشا تصمیم می گیرد تا به این دختر بااراده و مصمم کمک کند. اما سارا رازی در دل دارد؛ رازی که زندگی همه ی افراد درگیر در آن را برای همیشه تغییر خواهد داد.