لیلا دختر نجیب و یتیمیست که میخواهد خرج خودش و جهیزیهاش را دربیاورد و از محل قدیمی نقل مکان میکند و به دنبال کار میگردد. هر چه بیشتر به مراکز مختلف برای کار مراجعه میکند کمتر لطف و انسانیت میبیند. لیلا یابنده کار نمیشود.
در آپارتمانی هم که اتاق اجاره کرده، مدام با زنی بهنام اعظم بهاشتباه گرفته میشود. زنی بدنام که پیش از لیلا آنجا ساکن بوده. رفتار همسایگان قدیم و جدید، خانوادهی خود لیلا، نامزدش ارسلان و مشتریهای سابق اعظم، همه و همه دست به دست هم میدهند و لیلا را تا مرز جنون پیش میبرند.