رمان با نام سوفی آموندسن دختر نروژی تقریبا پانزده ساله آغاز میشود. سوفی یک سری نامههای عجیب و غریب از فردی ناشناس دریافت میکند. نامهها برای او فرستاده میشود ولی شخص دیگری به نام هیلد مولر را مورد خطاب قرار داده است.
این دو نامه مرموز سوفی را گیج میکند. نامهها پرسشهای فلسفی دشواری را مانند «چگونه جهان بوجود آمد» و «آیا پس از مرگ حیات وجود دارد؟»، «این مسئله را چگونه میتوان پاسخ داد؟» و مهمتر از همه «چگونه باید زیست؟» را مطرح میکند. این سئوالات برای دختری مثل سوفی که پدرش او را دختر مو بور میخواند و عاشق حیوانات است بسیار پیچیده است زیرا سوفی هیچ به عقلش نمیرسید که جهان چطور بوجود آمده است. همین قدر میداند که جهان سیاره کوچکی است در فضا در ابتدا سوفی با سه مشکل روبه رو میشود این که چه کسی آن دو پاکت سفید را در صندوق پست گذاشته است. دوم پرسشهایی بود که این نامهها طرح میکند و سوم آن که این هیلده مولرکناگ چه کسی میتواند باشد و چرا کارت تبریک تولدش برای سوفی فرستاده شده است. سوفی مطمئن است که این سه مسئله به نحوی به هم ارتباط دارد.
گردر استاد سادهنویسی و ایجاز است. سه هزار سال اندیشه را در 600 صفحه میگنجاند و زیرکانه از قول گوته میگوید (کسی که از سههزار سال بهره نگیرد، تنگدست به سر میبرد) و چه راحت مباحث پیچیدهی فلسفهی غرب را، بیآنکه مبتذل شود، به زبان ساده و شیوا و همهفهم بیان میکند: از جمله بهرهجویی مسیحیت را از نظریههای افلاطون و ارسطو، ریشهگرفتن فرهنگ اروپایی را از فرهنگ سامی و هند - اروپایی، هگل را و بحث آنچه عقلی است ماندنی است و دوران خود ما را و انسان محکوم به آزادی را و غیره و غیره. توجه داشته باشید که دنیای سوفی رمان است، رمانی خودآموز با طرح و بسطی گیرا و دلنشین دربارهی هستی و علت محبوبیت عجیب و پیگیر آن در سراسر جهان همین است.