دو دهه پس از فروپاشی کمونیسم دولت سالار در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و اروپای شرقی - که بسیاری ادعا کردند آثار مارکس را به زباله دان تاریخ انداخته - حال و هوای جدیدی پدید آمد که در آن اندیشه های او دستخوش بحث و بررسی تاز ه ای شده است. این تغییر تا حدی ناشی از پدیدۀ جهانی شدن سرمایه داری است که علاقه به تحلیل مارکس از ماهیتِ ذاتاً گسترش یابنده و جهانی سرمایه را - که مارکس «ارزش خودگسترش یابنده» تعریف می کرد - برانگیخته است.
پیتر هیودیس، نظریهپرداز و کنشگر انسانباور مارکسیست و استاد فلسفه در دانشکده اوکتون در ایالت ایلینویز آمریکا در اثر جدید خود سعی کرده است تا درک مارکس را از بدیلی ایجابی از نوشتههای او از جوانی تا واپسین سالهای زندگیاش بیرون کشد.
روش هیودیس، روش نوآورانهای است. با توجه به اینکه اغلب نظریهپردازهای مارکسیست صرفا بر بخشهایی از نوشتههای مارکس مانند دستنوشتههای اقتصادی فلسفی ۱۸۴۴ یا گروندریسه یا سرمایه تاکید کردهاند، او نوشتههای مارکس را از سال ۱۸۳۷ تا ۱۸۸۱ چون تمامیتی حاوی تداوم و گسست در نظر گرفته است.هیودیس همچنین ادعا نمیکند که بدیلی ساخته و پرداخته را در آن آثار یافته است. او در جستوجوی سرنخ های تلویحی و آشکار در آثار مارکس برای ساختمان جامعهی پساسرمایهداری غیر بیگانهشده است.