این کتاب دربرگیرندۀ مجموعهای از گفتگوهایی است که ورنر هرتزوگ در نزدیک به سیوچند سال از نخستین آثارش تا اوایل دهۀ 2000 با نشریات و افراد مختلفی داشته است. به عبارتی دیگر دایرةالمعارفی از دوران فیلمسازی، عقاید و زندگی او در این کتاب فراهم آمده است. او در یکی از گفتگوهایش وقتی به مسئلۀ شعر و سینما می رسد، از یکی از بزرگترین فیلمسازان ایران ـ عباس کیارستمی ـ با زبان ستایش یاد میکند و «خانۀ دوست کجاست؟» را یکی از تجلیات شعر در سینما برمیشمارد
وقتی به تاریخ سینمای آلمان نگاه می کنم، بی درنگ حسی از درد به جانم می نشیند. دیگر برای ما هیچ پیوستگی وجود ندارد. از وقتی شروع کردم به ساختن فیلم، همواره حس یتیم بودن داشتم، چون پدران ما، طرف بربریت را گرفتند؛ بربریت فاشیسم. این مانند از دست دادن پانزده سال اعتبار بود؛ یا حتی بیش تر. نمی شود بدون ارتباط با تاریخ سینمای خودتان در سینما کار کنید. برای همین است که این طور با جدیت به دنبال ارتباط با سینمای پدربزرگان خودمان هستیم. خانم لوته آیزنر مانند یک پل عمل می کرد. او کسی است که تاریخ سینما را از زمان پیدایش می شناخت. گویی او واپسین ماموت پُرپشم تاریخ سینما بود؛ کسی که تمام آن هایی را که در سینما کار کرده بودند، می شناخت؛ از برادران لومیر گرفته تا ملی یس، پودفکین، ایزنشتین، فریتزلانگ و مورنائو؛ همه را..