برادری که ناگهان باهوشتر از دیگری میشود، پدری که نام دخترش را از یاد برده است، مردی که میخواهد مرغ دریایی شود، شیء خارقالعادهای که از اتاق خانه سر درمیآورد و کلی حکایت دیگر که خواننده را صائقه زده میخکوب میکند. ژان میشل ریب هم در پی همین لحظههاست، لحظههایی صائقهآسا که به انسان میگویند هنوز میتوان در رؤیا فرو رفت، لبخند زد و دنیای دیگری آفرید. هشت حکایت که عادات و زندگی روزمرهی ما را به سخره میگیرند، به زیر سؤال میبرند و سیر عبوس زندگی را ریشخند میکنند.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست