قرن بیستم، دوران طلایی علم به شمار می آید. دانشمندان بزرگی از جمله آلبرت اینشتین و اروین شرودینگر در این زمان می زیستند. می توان گفت اکثر دانشمند بزرگی که می شناسیم در این قرن زندگی می کردند و با هم در جهت ارتقای علم ارتباط داشتند و گهگاهی هم بر سر موضوعات و نظریات مختلف با یکدیگر نزاع می کردند.
اینشتین شهرتی فوق العاده داشت و هر اعلامیه ای که از جانب او منتشر می شد به شدت مورد استقبال قرار می گرفت اما خوانندگان کمتری از کار فیزیکدان اتریشی، اروین شرودینگر مطلع بودند.
شرودینگر با اینشتین در مورد تفسیر فیزیک کوانتومی، نظری مشترک داشت و او را یاور مسلم خود می دانست. اینشتین نیز با شرودینگر احساس خویشاوندی می کرد. شرودینگر پس از در میان گذاشتن وحدت نیروها، ناگهان فریاد پیروزی برآورد و سیل توجه ها را به خود جلب کرد، که این کار بین آن دو فاصله انداخت.
بور موسسه ای به نام بنیاد بور در کپنهاگ تاسیس کرده بود که یکی از اعضای این موسسه، اروین شرودینگر بود. این تیم نطریه ای را در خصوص مکانیک کوانتومی ارائه دادند و به تفسیر کپنهاگی مشهور شد آنها اعتقاد داشتند که الکترون همزمان قابلیت این را دارد که در دو مکان مختلف حضور یابد (خاصیت موجی-ذرهای). اینشتین با این دیدگاهها مخالفت میکرد. و در نامه ای نوشت: «... خداوند تاس نمیاندازد» ...
پل هالپرن در کتاب " تاس اینشتین و گربه ی شرودینگر" تلاش کرده است تا واقعیات مربوط به کشفیات و نظریات دو دانشمند مطرح کوانتوم را با زبانی ساده مطرح و بررسی کند.