اسم من املی است. متولد بلژیک هستم و بیست و یک ساله. برای رسیدن به هدف زندگیام، یعنی ژاپنی شدن، به کشور ساموراییها آمدهام. برای این که بتوانم بهتر ژاپنی حرف بزنم تصمیم گرفتم زبان فرانسه درس بدهم. یک شاگرد بیشتر ندارم. اسمش رینری است، پسر بیست سالهای اهل توکیو، شیفته ادبیات، سینما، موسیقی و همراه و راهنمای من در کشف ژاپن. املی نوتوم:«من از ـزمون ژاپنی شدن سربلند بیرون نیامدم.اگر موفق شده بودم،هرگز به نویسندگی روی نمی آوردمچون ژاپنی بودن برایم برابر بود با کوک شدن همه ی ساز های مخالف، وجودم. البته این راهم بگویم که ژاپن رویاهای من جنوبش بود،نه توکیو,ژاپن کوههای سر بر فلک کشیده و اساطیری.»
بریژیت هرناندز،لوپوان:«خواننده سوار بر این رمان از پیچ و تاب های آداب و روسم ژاپن عبور می کند و به تماشای افسانه ای می نشیند که قهرمانش خود نویسنده است.» تاتیانا دو رونه،پسیکولوژی :«رمانی که با خواندنش می خندیم،اشک می ریزیم و به سرمان می زند برویم و ژاپن را کشف کنیم.»
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست