والتر پیتر، مقالهنویس و منتقد ادبی و هنری برجستهای بود که همواره سعی داشت به سبک عالی و فنی بنویسد، اما در عین حال از عمق مطلب نیز غافل نبود. چیزی که وی را در دنیای زیبایی شناسی مشهور کرد، توجه خاص او به تأثیرات لذتبخش هنر بر روی بیننده یا خواننده بود.
کتاب «سبک» مجموعه سه مقاله از والتر پیتر میباشد که در سه بخش «سبک»، «وردزورث» و «کولریج» آمده است. این کتاب با ترجمه دکتر رحیم کوشش راهی بازار نشر میشود.
*نویسنده در قسمت اول (سبک) به تفاوت میان شعر و نثر میپردازد و از بزرگانی همچون افلاطون، براون، تیلور و ... سخن میگوید. از جمله آنچه میتوانید در این قسمت پاسخی برای آن بیابید، موارد زیر میباشد:
اگر نویسندهای مطلبی برای بیان داشته باشد آیا قوانین و محدودیتهای واژگان و ساختار عواملی بازدارنده هستند و یا هنرمند واقعی کسی است که از میان تکتک این قواعد راهی برای هنرنمایی پیدا کند؟ ابتذال و عامیانگی آثار نویسنده از کجا ناشی میشود؟ آیا همة بار یک کتاب بر دوش نویسنده است و خواننده رسالتی برعهده ندارد؟ دقت خواننده و خویشتنداری و مهارت او کجای قضیه جای دارد؟ آیا فضلفروشی نشانهای است از آگاهی فراوان نویسنده و شاعر و یا از خامی او خبر میدهد؟ آیا اینکه نویسنده همه چیز را کامل توضیح دهد خوب است یا باید برای خواننده فرهیخته خود جایی برای کشف مطلب باقی بگذارد؟ همچنین در این قسمت درباره دو اصطلاح «روح» و «ذهن» توضیحات مبسوطی ارائه شده است.
* در قسمت دوم (وردزورث)، نویسنده به بیان تفاوت تخیل عادی و تخیل هنری میپردازد و از این رو به «وردزورث»، شاعر انگلیسی که از جمله کسانی است که در این باب سخن بسیار گفتهاند، اشاره میکند.
در این بخش موضوعاتی نظیر تأثیر الهام در شعر، شعر مدرن، نظریه وحدت وجود، احساسات مذهبی و... را مرور میکنیم و از نویسندگانی مانند سنانسور، تئوفیل گوتیه و ... نام برده میشود.
این قسمت همچنین در مورد پاسخ سؤالات زیر بحث خواهد کرد:
وردزورث کدام احساس بخصوص را می خواست بیان کند و قصد ارضای کدامین قوة ادراک را داشت؟ موضوعات و محرک هایی که نیروی تخیل او را برمی انگیزند، کدامند؟ او به کدامیک از ویژگی های اشیاء و اشخاص ارج می نهد؟ و کدامیک از احساسات و ادراکات را می تواند به گونه ای بخصوص برای دیگران بیان نماید؟
*قسمت سوم (کولریج) از پیوند گذشته با آینده سخن میگوید و از کولریج که جاذبهاش در پیوند او با شیوه های تحقیقات فلسفی قدیم تر است، نام میبرد. از «نسبیت» و «قطع و یقین» میگوید و از این رو فلسفه قدیم با جدید را مقایسه میکند. کولریج شاعری است که با ظرافت و زیبایی بسیار از دنیای ارواح میگوید و آنچه میگوید همه باورپذیر است. پیتر در این فصل، به مقایسه بین کولریج و وردزورث میپردازد:
در خلق و خوی وردزورث خدشه و خللی نبود. فضای خوب کوهستان، اندیشه اش را تسخیر کرده بود. برخوردار از تن درستی بود و زندگی آرام و در عین حال اسرارآمیزی داشت. کولریج ذاتاً غمزده تر بود، اندیشه اش بیشتر رنگ و بوی خردورزی داشت و ذوق و استعداد خود را در چهارچوب های خاص به کار می گرفت. آنچه در آثار وردزورث بیشتر جنبة احساسی ـ عاطفی داشت، در اشعار کولریج به صورت یک اندیشه و قاعدة فلسفی درآمد... او همچنین از فلسفه تجربهگرا؛، مکتب دریاچه و ... صحبت میکند و از افلاطون و شکسپیر نام میبرد.
در این کتاب همچنین میتوانید ترجمه نمونههایی از اشعار هر دو شاعر را مطالعه کنید.