هریپاتر بودن همیشه کار سختی بوده و پس از گذشت بیش از دو دهه از نابودی ولدمورت هنوز برای هری آسانتر نشده است. یک کارمند پر کار وزارت سحر و جادو، همسر و پدر سه بچه مدرسهای بودن، کار مشکلی است. همانطور که هری با گذشته خودش دست و پنجه نرم میکند و این موضوع باعث میشود نتواند در زمانی که به آن تعلق دارد باقی بماند، کوچکترین پسرش به نام آلبوس نیز مجبور است بار میراث خانوادگی خود را به دوش بکشد؛ میراثی که خود هرگز خواستار آن نبوده است. در داستانی که گذشته و حال، همچنان مخاطره آمیز و درهم پیچیده است، پدر و پسر با این حقیقت تلخ کنار آمدهاند: «بعضی وقتها، اتفاقات ناگوار در جایی رخ میدهند که انتظار آن را نخواهی داشت.»
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست