شمار نوشته هایی که به شرح دیدگاه ویتگنشتاین در باب «زبان» پرداخته اند بسیار است، اما آنچه در این نوشته ها مغفول مانده، چراییِ پرداختن ویتگنشتاین به زبان است. طرح این پرسش مهمل به نظر میرسد زیرا نسبت تفکر ویتگنشتاین با زبان به امری بدیهی و واضح تبدیل شده است.
موضوع اصلی کتاب جهان و زبان در اندیشۀ ویتگنشتاین تجربۀ بنیادینی است که ویتگنشتاین را فیلسوف و او را ملزم به پرداختن به پرسش زبان میکند. این تجربه در فصل اول با عنوان «آغاز ویتگنشتاین، یک تجربۀ بنیادین» بر اساس کتاب «تراکتاتوس» چنین صورتبندی میشود:
«من و جهان و زندگی یکی هستیم. گزارهها تصویری از جهاناند و مجموع آنها زبان را تشکیل میدهد. وجود جهان رازآمیز است و امر رازآمیز را نمیتوان گفت و باید دربارۀ آن سکوت کرد، اما میتوان آن را نشان داد.» در فصل دوم برای شرح روشنتر تجربۀ مذکور به تحلیل یادداشتهای ویتگنشتاین بین سالهای ١٩١٤ تا ١٩١٧ و نحوۀ تحول پرسش او پرداخته میشود. نزد ویتگنشتاین وجود جهان از منظر ابدیت حیرتانگیز است و این حیرت از مرزهای زبان میگذرد: «در زبان، بیان درست معجزۀ وجود جهان -هرچند این خود گزارهای در زبان نیست- وجود خودِ زبان است.» این عبارت شاید غریبترین و دشوارفهمترین عبارت در کل نوشتههای ویتگنشتاین باشد. در فصل سوم با عنوان «وجود زبان، زبان وجود» پس از شرح «خطابۀ اخلاق» ویتگنشتاین و یافتن پیوند تجربۀ حیرت با زبانمندی انسان، دیدگاههای ویتگنشتاین دربارۀ زندگی، علم، دین و اخلاق بر اساس همین تجربه بهعنوان سرچشمۀ تفکر فلسفی ویتگنشتاین توضیح داده میشود. ویتگنشتاین با حیرت به جهان مینگرد، پس او را باید با حیرت خواند.