روزی روزگاری پسر چوپانی بود که از یک گله گوسفند مراقبت میکرد. در یک روز کسل کننده تصمیم گرفت تا کمی به روستاییان حقه بزند و خود را سرگرم کند. به همین خاطر فریاد زد: کمک کمک گرگ گرگ.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست