قدرت برندها در چیست؟
سادگی،سرعت، و در دسترس بودن، ویژگیهایی است که میتواند یک برند را از دیگر برندها تمییز داد. شرکتها احتمالاً دریافتهاند که برای قدرت و نفوذ برند سازمانی، شرکتی و یا برند محصولات، باید و لاجرم ناگزیرند مجموعهی متنوعی از اجزا، عناصر، المانها، و دپارتمانهای شرکت در یک فضای دلنشین، یکپارچه، منسجم و باثبات را به پیش ببرند تا بتدریج، آهسته و پیوسته، و نرمنرمک، تماشاگر ارتقای برند باشند. "شکیبایی"، تداوم خستگیناپذیر، فعالیت آگاهانه، هماهنگی و همکاری پرانسجام و باثبات دپارتمانها و اجزاو عناصر سازمان، یک ضرورت بایسته و تام و تمام است. هرگونه خلل در این پیکره،به برندسازی شرکتی و سازمانی، آسیب میزند. تردیدی نیست که چنین کاری،آن هم در هماهنگی دپارتمانها کار فوقالعاده دشوار اما شدنی است. از همه مهمتر آنکه، تضاد منافع دپارتمانها گاه به همراه خصلتهای متنوع اشخاص، سد و مانعی است که بسیاری از فرایندها و هزینهها را به مسیری غیرمطلوب میراند.
از دیگر سو، در "برند شخصی" کافی است تمام این هماهنگیها و اهتمام بر روی " شخص" و "مدیریت بر خود" سرمایهگذاری شود. این فرایند نیز طولانی است و مستلزم شکیبایی، دانایی، و خردورزی توا‡م با شور و هیجان است، اما به مراتب قابل کنترل و شدنی است - در مقایسه با یکپارچگی مجموعهی وسیعی از دپارتمانها! در این مسیر، فرد میتواند در مسیری چندساله، مراقبت تام و تمامی در اعمال،رفتار، حرکات و سکنات خودش را در انضباطی پرشور اما توأم با خردورزی و عقلانیت داشته باشد. کاری هنرمندانه که در پویشی نفسگیر جواب میدهد.
دربارهی اجزا و عناصر و المانهای برند شخصی در این کتاب - که پیش رو دارید - و بسیاری کتابهای دیگر از منظرهای متفاوت نوشتهاند؛آنچه لازم است بر این محتوا افزود، عبارت است از تجربههای شخصی خودم در طول این سالهای فراوان تدریس،سمینار، سخنرانی، حضور در سایت،تدوین کتاب و دیگر ابزارها و رسانههای جمعی نظیر رادیو، تلویزیون،و شبکههای اجتماعی.
تجربههای شخصی
"برند شخصی" هم در گفتار و هم در "رفتار"، باید بازتابی باشد از آنچه "صاحب برند" دوست دارد دیگران در همان لحظههای آغازین، تشخیص دهند. اگر به هر دلیل در این لحظههای آغازین نبودند، دستکم در لحظههای پایانی با درکاجزا، عناصر و المانها به سرعت "برند شخصی" را تشخیص دهند.
"به نام خداوند عشق و امید"، عبارت آغازینام در تدریس، سخنرانیها، نشستها، یادداشتها، آغازین صفحههای کتاب، و در سایتها و رسانههای اجتماعی است. در رادیو و تلویزیون که رسانههای جمعی انبوه هستند، بسیاری عنوان کردند که همین تکعبارت کافی است بدانیم که پرویز درگی، معلم بازاریابی و دانشجوی همیشگی بازار، قرار است دربارهی موضوعی سخن بگوید.
"معلم بازاریابی و دانشجوی همیشگی بازار"، از جمله سِمتها و عناوینی است که در طول این سالها برای خودم برگزیدهام و با افتخار آن را با صدای بلند میگویم. در نوشتهها و عبارتها جابهجا، از آن بهرهمند میشوم. تردیدی ندارم که هم معرفی است از سر آگاهی، و همچنین تواضع که هر صاحب خردی به داشتن آن میبالد. "دانشجوی همیشگی بازار" عبارتی است سراسر پیوسته از آن رو که "بازار" هر لحظه آموزههای فراوانی دارد. دلیل آن نیز کاملاً آشکار است؛ "مردم" پایانناپذیرند. این مردم در "بازار" کنش و واکنش دارند. آنان که موشکافانه به این کنش و واکنشها میپردازند، قطعاً در زوایای گفتار و رفتار، به بسیاری از داناییها پی میبرند؛اگر همچون نیوتن، به نیروی نامرئی بازار ایمان داشته باشند. آنان که بیشتر خواندهاند،متفکرانه و پژوهشگرانه به این رفتارها مینگرند، به بسیاری ظرائف دست مییابند.