در رمان «خانواده جمعه» نوشتهی «موسی بندری» شما درگیر زندگی چند خانواده از جنوب ایران میشوید، با آنها زندگی میکنید، رنجها، شادیها و مشکلات کوچک و بزرگشان را درک میکنید و بعد از تمام شدن کتاب دلتنگ شخصیتها و حتی خانههاشان میشوید. برشی از رمان خانواده جمعه: «بالای سرش سماها یکدم از نواختن نمیایستادند مگر برای نماز و خوراک و خواب. بعد از هفت شب و هفت روز بافرج از کارش فارغ شد. بادها به بافرج گفته بودند که باید برای آنها خانهای دورتر از طایفه بسازند. همین بود که همهٔ اهل طایفه جمع شدند. در آنجا که صحرایی بود و جز چند گور که میگفتند مال فرنگیهاست چیزی نبود، مکانی را تهیه دیدند.» آی آی کتاب