دختر به روزنامه چشم دوخته و توجهی به سرباز ندارد. انگشتش را روی مطلبی از روزنامه گذاشته و سعی میکند بخواندش. سرباز از جیبش یک مشت تخمه درمیآورد. یکی دوتایی میشکند و پوستش را تف میکند. زیرچشمی نگاهی به دختر میاندازد. بعد مشتِ پُر از تخمه را پیشِ روی دختر میگیرد و جلوی دیدش به روزنامه را سد میکند. دختر نگاهش را از روزنامه میگیرد، نگاهی به سرباز میاندازد و به مشتِ پُر از تخمهاش. به سرباز پشت میکند، با آرنج بهدستِ سرباز تقّهای میزند و تخمهها را پخشِ زمین میکند و دوباره روزنامه را جلویش میگیرد. آی آی کتاب
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست