به استناد تاریخ، در دوره کوتاه حکومت امپراتور تیتوس- یعنی دوازده سال پس از مرگ نرون- در متصرفات شرقی امپراتوری روم، مردی ظاهر شد که ادعا می کرد امپراتور نرون است. البته همه داستان خودکشی نرون در سال 68 میلادی را شنیده بودند، اما با توجه به نحوه مشکوک مرگ او، بارها در همه جا، و به ویژه در سرزمین های شرقی، این شایعه رایج شد که نرون زنده است و دوباره بر تخت سلطنت خواهد نشست. باری، این مرد ادعا کرد نرون است و اینک بازگشت به رم را تدارک می بیند. او طرفداران زیادی یافت و در دربار شاه اشکانی فکر به رسمیت شناختن او قوت گرفت.از بیرون فریاد و سروصدا به گوش می رسد. افسری به زیردستانش فرمان می دهد. از پله ها صدای پا می آید؛ صدا برای آکته آشناست. در باز می شود. دربان عقب می نشیند. مرد بیگانه وارد می شود. نه، این مرد بیگانه نیست، نرون است که به اتاق آمده. این همان چهره اوست. به سویش می آید، می خندد، آهسته، صمیمی؛ به او خیره می شود و گل از گلش می شکفد. و بعد، حرف می زند. این صدای نرون است. نه، نه، نباید شک به دل راه دهد. دلش می خواهد، اصرار دارد که این صدا صدای نرون باشد. و این صدا اینک به زبان روزمره لاتین می گوید: «روزبه خیر آکته، روزبه خیر آکته کوچولو.»رمان نرون دروغین در سال 1936 نوشته شد و یکی از موثرترین و رساترین آثار ادبی ضدفاشیستی بود که، به ویژه در کشورهای انگلوساکسن، مورد توجه و تحسین فراوان قرار گرفت و در شمارگانی بسیار منتشر شد. اگرچه اشاره داستان به دیکتاتوری رایش سوم- به ویژه حکومت «سگ سه سر جهنمی» که اشاره ای مستقیم است به سه شخصیت اصلی رایش، یعنی هیتلر، گورینگ و گوبلز- کاملا واضح و کتمان ناپذیر است، هدف فویشت وانگر از نگارش این اثر- به اعتبار گفته های خود او- چیزی به مراتب فراتر از نکوهش رژیم هیتلری است. آی آی کتاب
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست