هشت سال از نبرد مار می گذرد. اما در شمال پوشیده از یخ، لیدی نور از دربار دندان ها، قلعۀ سوزن یخی را پس گرفته است. در آنجا، او از یک یادگار باستانی برای ایجاد هیولاهایی از چوب و برف استفاده می کند که دستورات او را انجام می دهند و انتقامش را می گیرند. سورن، ملکه کودک دربار دندان ها، و تنها فردی که بر مادرش قدرت داشت، به دنیای انسان ها گریخت. در آنجا او در جنگل زندگی می کرد. سورن تنها بود و همچنان تحت تأثیر عذاب های بی رحمانه ای که در دربار دندان ها متحمل شده بود، قرار داشت و فکر می کرد از یادها فراموش شده است...
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست