تئو سیلوا. سوارکار یاغی و بدنامی است. وینتر همیلتون دقیقاً می داند که وقتی تئو به او نگاه می کند، دقیقاً چه معنایی دارد. اما وینتر تقریباً از ازدواج سمی خود آزاد شده و کاملاً قید مردان را زده است. بنابراین، هر زمان که به تئو نگاه می کند، تنها چیزی که می بیند، وسوسه است. هر چقدر وینتر سعی می کند او را از خودش دور کند، تئو پوستۀ یخی او را ذوب می کند و تمام دفاع هایش را از هم می پاشد. و در کافه ای کوچک در شهر، وینتر خود را در حال افشای تمام رازهایش به تئو می یابد.
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست