« او جابه جا شد، اولین کاری که خانم گاوین کرد این بود که دست نوشته را از روی پیشخوان برداشت و مجددا آن را در دستان مورت قرار داد. هنوز سالم بود. نوشابه به طرف دیگر سرازیر شده بود. زمانی مردی بود با حس شوخ طبعی بسیار بالا - هرچند او همیشه این گونه فکر می کرد- ولی وقتی الان به دسته کوچک کاغذ درون دستانش نگاه می کرد، تنها چیزی که توان گفتنش را داشت، طعنه ی طنزآمیزی بیش نبود. فکر کرد، نوشته مثل بچه گربه ی توی شعرهای کودکانه شده. هر کاری می کنی، دوباره برمی گرده سراغ خودت»
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست