لیلی بریسکوی نقاش، زنی نهچندان معقول که در کاربرد واژهها و دستور زبان ناشی است، وقتی به گذشته بازمیگردد، اگرچه تجربهای را که ویرجینیا وولف در رمان بهسوی فانوس دریایی آشکار میسازد بیانناپذیر میداند، اما چنین از آن یاد میکند: «هیچکس نمیتواند چیزی را به کسی بگوید.» با این حال تلاش هنرمند و حتی حس شکستنش که از وقوف به گستردگی کار ناشی میشود، به بلندپروازی و در عین حال فروتنی در کار هنری یاری میبخشد.
حال و هوای این رمان مثل یک تعطیلات خانوادگی در عین حال شاد و غمگین است و در قالب همان خانواده بیان میشود، ولی حس مصیبتی در آن جاری است که در قالب مبارزه هر فرد برای زنده ماندن، تأکید بر فردیت و اشتیاق برای عشق بیقید و شرط به تعادل میرسد. علم و منطق که مردان قهرمانان آنند، بر اثر احساسات غریزی زنان و هنر به چالش کشیده میشود و با موسیقی خاطرات، و قطعاتی از اشعار یا بروز ناگهانی احساسات همراه میگردد.
آدالاین ویرجینیا وولف رماننویس، مقالهنویس، ناشر و منتقد انگلیسی متولد 26 ژانویه 1882 است. او از چهرههای برجستهی ادبی انگلستان شناخته میشود و سالهای بین دو جنگ جهانی، از مهرههای اصلی انجمن روشنفکری بلومزبری بود. ویرجینیا وولف یکی از مشهورترین نویسندگان قرن بیستم است و تقریباً بر همهی نویسندگان بعد از خود تأثیر شگفتانگیزی گذاشته است.