جولز همراه با پدر و مادرش به یک خانهی قدیمی و متروکه میروند. پدر و مادر جولز خانه را دوست دارند، اما جولز ترسیده و نگران است. وقتی صورتی رنگپریده را پشت یکی از پنجرههای طبقه ی بالا را میبیند، کنجکاو میشود و میخواهد بداند این موجود مرموز در طبقه ی بالا و در یک اتاق دربسته کیست. ممکن است کسی باشد که یک قرن پیش در این خانه زندگی میکرده است؟
جولز کمکم ترس را کنار میگذارد و مصمم میشود با آن موجود مرموز ارتباط برقرار کند و با کمکش در اتاق را باز کند. گذشته و حال با هم در میآمیزد و جولز و شبحی که در اتاق زندانی شده موفق میشوند سرنوشت خانوادهای که سالها قبل در آن خانه زندگی می کرد را تغییر دهند.