این کتاب در صدد شرح و تفسیر فلسفه کارل مارکس است. ولی نخستین پرسشی که باید بدان پاسخ داد این است که آیا مارکس اصلاً فلسفهای دارد یا نه. آموزش اصلی دانشگاهیای که مارکس دید در فلسفه بود، ولی او در اندیشۀ دوران کمالش بر اقتصاد سیاسی و تاریخ سرمایهداری متمرکز شد و معمولاً به نادیده گرفتن جنبۀ فلسفی حتی نظریههای خودش تمایل داشت. او در نوشتههای اولیهاش، غالباً بهطور مستقیم به مسائل فلسفی نمیپرداخت، بلکه به چنین مسائلی تنها در جریان بسط ایدههای خود دربارۀ جامعه معاصر یا انتقادکردن از ایدههای دیگران توجه میکرد. اگر بتوان مارکس را فیلسوف توصیف کرد، احتمالاً دقیقتر است که او را اقتصاددان، مورخ، نظریهپرداز سیاسی یا جامعهشناس، و از همه بالاتر سازماندهندۀ طبقه کارگر و انقلابی توصیف کرد. با وجود این، وقتی سخن از فلسفه مارکس میگوییم، بیدرنگ معلوم نیست که از چه صحبت میکنیم. با این وجود کارل مارکس متفکری نظاممند بود که اهمیت زیادی به روشهای زیربنایی و اهداف نظریهاش و دیدگاه کلی راجع به وضع ناگوار انسانی که در آن بیان شده بود میداد. او در سال ١٨١٨ در شهر «تریر» در کنار رود راین متولد شد. در سال ١٨٣٥ وارد دانشگاه بن شد، جایی که قرار بود حقوق بخواند. یک سال بعد به دانشگاه برلین رفت. در سال ١٨٤١ دکترایش را از دانشگاه ینا دریافت کرد. مارکس و رفیق همراهش انگلس نقشی کلیدی در تأسیس اتحادیۀ کمونیستی ایفا کردند. آنها مانیفست حزب کمونیست را در سال ١٨٤٨ منتشر کردند
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست