حال و روز ادل اصلا خوب نیست. او به تازگی در آخرین اجرای تئاتر موزیکال خود شکست خورده و حالا به نظر می رسد که نورهای خیره کننده برادوی برای همیشه از او دور شده اند. بنابراین، وقتی فرصتی پیش می آید تا کافی شاپی در بروکلین را اداره کند، بالاخره حس می کند که اوضاع بر وفق مرادش شده است. تنها مشکل این است که کافی شاپ با مشکلاتی همراه است، از جمله یک باریستای بسیار بداخلاق ـ اما به شدت جذاب ـ به نام بن و دستگاه قدیمی قهوه برشته کنی در زیرزمین که شعله های غرش کننده و صداهای عجیبی دارد که انگار از هیچ جا نمی آیند...
در حال حاضر نظری ارسال نشده است
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
ارسال متن پیام وارد کردن متن پیام الزامیست