درجلد سوم از مجموعة قاتل آن سوی میز، جان ای. داگلاس، مأمور برجستۀ FBI، پروندۀ چارلز ادموند کالن را بررسی میکند. کالن یکی از ترسناک ترین نمونه های قاتلان زنجیره ای است که نقاب خیرخواهی را بر چهره داشت. این مرد، به عنوان یک پرستار، مسئولیت مراقبت از بیماران را بر عهده داشت، اما در طول 16 سال فعالیتش، حداقل 40 نفر را با تزریق داروهای مرگبار به قتل رساند. انگیزة او همچنان مبهم است؛ آیا او از قدرتی که بر جان بیمارانش داشت لذت می برد، یا خود را در مقام خدایی می دید که تصمیم می گرفت چه کسی زندگی کند و چه کسی بمیرد؟
جان داگلاس در این جلد، با استفاده از تکنیک های روان شناختی خود، به تحلیل ذهن کالن می پردازد و نشان می دهد که چگونه برخی از قاتلان زنجیره ای، برخلاف تصور عمومی، از محیط های کاری و موقعیت های حرفه ای برای ارتکاب جنایات خود بهره می برند. داگلاس همچنین نحوة درک انگیزه های پیچیدة این قاتل و فرایند بازجویی از او را به دقت شرح می دهد.
این داستان، علاوه بر ارائۀ جزئیاتی از پروندۀ کالن، هشداری برای سیستم های پزشکی و مراقبتی است تا از سوءاستفادۀ افراد خطرناک از موقعیت های شغلی حساس جلوگیری شود. داستان کالن نمونه ای از چگونگی پنهان شدن شرارت در پشت نقاب مهربانی است.