در جنگ جهانی دوم خلبان گمنامــی دچار حادثه می شود و در شمال آفریقا سقوط می کند. به علت شــدت جراحات و سوختگی های ناشی از سقوط و شوک روانی هویتش مشخص نیست. بدن نیمه جان و سوخته او، توسط گروهی از اعراب صحرانشین پیدا می شود و تا مدتی از او مراقبت می کنند و او را از مرگ نجات می دهند و بعد از مدتی او را به نیروهای متفقین در ایتالیا تحویل می دهند. پرستاری به نام هانا که پدر خود را در جنگ از دست داده است، در صومعه ای در ایالت توسکانی ایتالیا که به دلیل جنگ تبدیل به بیمارستان شده است، مراقبت از او را به عهده می گیرد.
بعد از بمباران صومعه، آنجا تخلیه می شود اما هانا بعلت وخامت حال بیمار در این صومعه باقی می ماند. در ادامه داستان با پیدا شدن سر و کله کاراواجیو که از دوستان قدیمی خانوادگی هانا است و یک ستوان هندی تبار و مین یاب به نام کیپ سینگ در صومعه؛ زندگی هانا و بیمار انگلیسی دگرگون میشود و خلبان انگلیسی خاطرات خود را کم کم به یاد می آورد.