به یاد بانوی کوهستان که در شکاف‌های یخی هیمالیا آرمید

سروده‌های کوه‌واره فردوسی و نام‌های ماندگار دماوند، البرز و بیستون

31 تیرماه درگذشت لیلا اسفندیاری، هیمالیانورد ایرانی است. کوهنوردی که هنگام بازگشت از قله «گاشربروم 2» جانش را از دست داد و در میان صخره‌ها بین دو شیب یخی آرام گرفت. به یاد این بانوی کوهستان نگاهی به کتاب «شاهنامه فردوسی، هویت کوهنوردی ایران» داشته‌ایم.

“شاهنامه فردوسی، هویت کوهنوردی ایران” پژوهش گزینش داوود محمدی‌فر از سوی انتشارات سبزان منتشر شده است. در این کتاب به داستان‌های حماسی و کوه‌پیمایی‌های کیومرث، فرانک، فریدون، سام، زال زر، رستم و داستان فرود ناکام پسر سیاوش و جریره اشاره شده و اشعاری که مرتبط با کوه و کوهنوردی است گردآوری کرده است.

شاهنامه اثری بی‌مانند، برجسته و ماندگار حكيم ابوالقاسم فردوسي است كه به‌راستی تاريخ كهن اين سرزمين را به تصوير كشيده و بي‌گمان هويت ماندگار يك ملت را با خود به همراه دارد. در دورانی كه اقوام غير ايراني بر اين سرزمين تسلط يافته بودند و بيم آن می‌رفت كه زبان پارسی و هويت برجسته ايرانی به فراموشی سپرده شود، شاهنامه با تكيه بر روايات و داستان‌های كهن اين سرزمين و زبان شيوا و رسای پارسی دوباره ايرانی بودن را افتخاری بزرگ قرار داد.

شاهنامه دانشنامه بزرگ فرهنگ و تاریخ ایران است. در تاریخ دیرپای سرزمین ایران بی‌شک هیچ کتابی نیست که همتای شاهنامه فردوسی در هویت ملی‌ ایران اثرگذار بوده باشد. تاکنون در کوهنوردی کشور پای شاهنامه به میان کشیده نشده و جای کوه‌پیمایان اسطوره در ورزش فراگیر کوهنوردی ایران خالی بوده است. اگر به داستان‌های حماسی و کوه‌پیمایی‌های کیومرث، فرانک، فریدون، سام، زال زر، رستم و داستان پرماجرای فرود ناکام پسر سیاوش نگاه کنیم به بیت سروده‌های کوه‌واره فردوسی دست می‌یابیم که نشان می‌دهد شاهنامه هویت ملی کو‌هنوردی ایران است.

سروده‌های فردوسی از جنس کوه و خورشید و ماه و غار و دشت و طبیعت، لشکری و سپاهی‌گری و مبارزه و تن‌آوری است که هر کس با هر نوع پیشه و کار و اندیشه‌ای از آن بی‌بهره نخواهد ماند، به‌ویژه کو‌هنوردان، طبیعت‌گران و ورزشکاران باستانی. بی‌شک در آثار هیچ یک از سرایندگان ایران و جهان، پیرامون کوه و کوهستان در دنیای کهن و روزگار امروز پیشینه ندارد.

فردوسی از کوه‌پیمایی‌های کیومرث سرسلسله پیشدادیان ایران در شاهنامه یاد می‌کند و این مسئله در اشعارش به‌روشنی آشکار است:
کیومرث شد بر جهان کدخدای   
نخستین به کوه اندران ساخت جای

همچنین به شاه فریدون فرزند نخستین زن کوه‌پیمای اسطوره‌ای ایران، در بندکننده ضحاک تازی می‌پردازد و می‌سراید:
بیاورد ضحاک را چون نوند   
به کوه دماوند و کردش به بند
از او نام ضحاک چون خاک شد   
جهان از بد او همه پاک شد



در بخش دوم کتاب بیت‌هایی از شاهنامه که در آنها فردوسی با بی‌نظیرترین وجه از کوه، کوهنوردی، کوهنوردی سپاهی‌گری، کوه و خورشید، کوه و مار، غار، برف و دیگر موارد طبیعت به گونه‌ای زیبا و دلپذیر و بسیار زیبا توصیف شده و از تعدادی کوه‌های ایران در آن روزگار نام برده است.

محمدی‌فر در مقدمه کتاب نوشته است: “کوشیده‌ام تا بخشی از دین جامعه کوهنوردی ایران را به فردوسی بزرگ و شاهنامه بی‌مانندش ادا کنم، کار خود را کردم، چه کنم که بیش از این در توان نداشتم؟ باید که بزرگان اهل داستان سرایی و کوهنوردان اهل نویسندگی و کتابت، پای پیش گذارند و در این زمینه پژوهش کنند. در حقیقت اسطوره‌های کوه‌پیما در جامعه کوهنوردی کشور مورد ستم قرار گرفته‌اند، تا آنجا که آگاهم از پناهگاه‌های گرداگرد قله دماوند، مرکز بزرگ کوه‌پیمایان اسطوره البرز کوه تنها پناهگاه سیمرغ نامی شاهنامه‌ای دارد.

دیگر پناهگاه‌ها نیز باید به‌نام‌های شاهنامه‌ای همچون زال، سام، فرانک، فریدون و دیگر اسطوره‌های شاهنامه تغییر یابد و با رواج شاهنامه‌خوانی در همایش‌های کوهنوردی و مناسبت‌های شاهنامه‌ای از فردوسی و پهلوانان اسطوره‌اش تجلیل به عمل آید.
سروده‌های فردوسی بخش‌های بسیار مهمی از شناسنامه و کوه‌پیمایی‌های پیش از تاریخ کشورمان را به تصویر کشیده و برخی از جشن‌های شادی‌آفرینی که از روزگاران ایران کهن به یادگار باقی مانده است به‌یقین در رابطه با کوه‌پیمایی‌های جاودانان اسطوره‌ای ایران شکل گرفته است. جشن مهرگان منسوب به پیروزی فریدون، فرزند کوهستان بر ضحاک ماردوش است.

نمونه‌ای از اشعار فردوسی درباره کوه

چو از چشم، خورشید شد ناپدید  / شب تیره بر کوه لشکر کشید
ز ناگاه گردی درآمد ز دشت / که کوه و در و غار از او تیره گشت
تو گفتی جهان یکسر از آهن است / و یا کوه البرز در جوشن است
به نیروی پیل و به بالا هیون  / به زهره چو شیر کُه بیستون
ز کوه گُنابد برون شد سپاه  / بشد روشنایی ز خورشید و ماه
و گر تیغ تو هست سندان شکاف   سنابم بدرد دل کوه قاف
سیاهی شی چون به پایان رسید   / سپیده‌دم از کوه سر برکشید
بزرگیش با کوه پیوسته باد  / دل بدسگالان او خسته باد
یکی برگزین جایگاه نبرد   /  به دشت و در و کوه با من بگرد
 
بانویی که آرامگاه ابد‌ی‌اش کوهستان شد
لیلا اسفندیاری، هیمالیانورد ایرانی در آخرین روز از اولین ماه تابستان 1390 هنگامی که از صعود قله 8035 متری گاشربروم 2 بازمی‌گشت به دلیل خستگی و از دست دادن تعادل دچار حادثه و سقوط شد و در میان صخره‌ها بین دو شیب یخی جانش را از دست داد و آرامگاه ابدی‌اش کوهستانی شد که همیشه آرزو می‌کرد برای همیشه همان‌‌جا بماند.

وی کوهنوردی را از سال 1380 به صورت تفریحی آغاز کرد و توچال نخستین قله‌ای بود که به صعودش دست یافت. اسفندیاری در سال 1381 به عنوان نخستین بانوی ایرانی موفق شد غار “پراو” عمیق‌ترین غار ایران در استان کرمانشاه را بپیماید. او با انتخاب رشته‌کوه هیمالیا، مشهور به بام دنیا که دارای 14 قله با ارتفاع بیش از 8000 متر است راه ناهمواری را برمی‌گزیند. “نانگاپاربات” نهمین قله بلند روی کره زمین به دلیل آنکه کوهنوردان زیادی در جریان صعود به آن کشته می‌شوند به “کوهستان قاتل” مشهور است اما حتی نام دهشتناک این کوهستان نتوانست او و دوستانش را از سودای تسخیر این قله بازدارد.

اسفندیاری در سال 1389 قله دیگری از هیمالیا را برگزید و بر آن شد به قله  k2دومین قله مرتفع روی کره زمین (بعد از اورست) که دارای فنی‌ترین مسیر صعود در جهان نیز هست، صعود کند. قله‌ای که به دلیل دشواری و سختی، از هر چهار نفر کوهنوردی که راه صعود به آن را می‌پیمایند ناگزیر سرنوشت مرگ به انتظار یکی از آن‌ها نشسته است.

وی اولین زن کوهنورد ایرانی است که برای صعود به “گاشربروم 2” در هیمالیا کوشش بسیاری کرد اما جانش را در این مسیر از دست داد. این‌که در آن ثانیه‌های پرسرعت سقوط به هجوم دردها و آلام خود می‌اندیشید یا به حلاوت و شیرینی صعود، پرسشی است که پاسخ آن را کسی جز او نمی‌داند! بنا به وصیت وی پیکرش در ارتفاعات هیمالیا و بین شکاف‌های یخی آرمید و بر جام جهان جاودانه شد و این چنین بانوی کوهستان نام گرفت.

1398/05/03
1455

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر