خط

معمای الفبا

آیا الفبا از خط بین‌النهرین، مصر و کرت پدید آمد؟

همان‌طور که دیدیم، خاستگاه نوشتار سرشار از معماست. شاید سردرگم کننده­‌ترین این معماها، مربوط به الفبا باشد که از طریق یونانیان باستان به دنیای مدرن رسید اما به درستی نمی­‌دانیم الفبا چطور و چه زمان در یونان ظهور یافت و چگونه این ایده در هزارة دوم پ.م. در میان جوامع پیش از یونان در شرق مدیترانه به وجود آمد. دانشمندان بسیاری زندگی خود را صرف پاسخگویی به این سوالات کرده‌­اند اما شواهد برای رسیدن به نتایج قطعی، بسیار اندک هستند. آیا الفبا از خط بین‌النهرین، مصر و کرت پدید آمد؟ یا این ایده در ذهن یک فرد گمنام ناگهان جرقه زد؟ اصلاً چرا وجود الفبا ضروری تلقی ­شد؟ آیا نتیجة نیازهای تجاری بود؟ به عبارت دیگر، آیا کسب و کار نیازمند ابزاری ساده­‌تر و سریع­‌تر از هیروگلیف‌های مصری یا خط میخی بابلی برای ثبت اسناد بود؟ و ایجاب می‌کرد روشی مناسب برای نوشتن زبان­‌های گوناگون امپراتوری­ها و گروه‌­های تجاری با یکدیگر در حوزة مدیترانه اتخاذ شود؟ اگر این چنین بود، پس جای تعجب دارد که چرا اثری از نوشته­‌های تجاری و بازرگانی در مکتوبات اولیة یونان دیده نمی­‌شود. این نکته و دیگر ملاحظات، برخی دانشمندان را به این فرضیه سوق داده که الفبای یونانی برای ثبت حماسة هومر ابداع شده است.

در نبود شواهد، حکایات و اسطوره‌­ها این فضای خالی را پر کردند. اغلب کودکان، مبدعان الفبا تلقی می‌گردند زیرا مانند بزرگسالان به خط‌­های موجود تعصب نداشتند. یک احتمال این است که کودکی کنعانی در شمال سوریه، خط میخی را آموخته و ایدة تک همخوانی را از هیروگلیف­‌های مصری برگرفته و علائم جدیدی برای آواهای صامت زبان سینایی خود ابداع کرد. شاید او ابتدا آن­ها را روی خاک خیابان­‌های باستان نوشته بود: طرح سادة یک خانه، ‘beth’  به علامت ‘b’ تبدیل شد. «تافیمای قهرمان» در کتاب «شکل‌گیری الفبا» اثر رودیارد کیپلینگ، در زمان خود علائمی را طراحی می­کند که تصاویر آوایی نام دارند. حرف A تصویری از یک ماهی کپور است که دهان خود را باز کرده؛ تافی به پدرش می­‌گوید این حرف به دهان باز او هنگام تلفظ ah شباهت دارد. حرف O با شکل تخم مرغ یا سنگ شباهت دارد و وقتی پدرش oh را تلفظ می­کند، دهانش چنین شکلی می­‌گیرد. حرف S نمایانگر یک مار بوده و صدای هیس هیس آن را نشان می­‌دهد. و به این طریق، تافیمای الفبا را به وجود آورد.

 

اولین نوشته­‌های الفبایی

ویلیام بلیک در شعر اورشلیم، می‌نویسد: «خدا... در غارهای عظیم و مرموز سینا/ به انسان بخشید هنر شگفت نگارش را.» یک مجسمة کوچک انسان-شیر در موزة بریتانیا اثبات می­کرد که دست کم در خصوص خاستگاه الفبا حق با بلیک بوده است. باستان شناسی به نام سر فلیندرز پتری، این مجسمه را در سال 1905 در الخدیم سینا یافت که مکانی دور از تمدن بود. او معادن فیروزه را کاوش می­کرد که در زمان مصریان باستان فعال بودند. پتری قدمت این مجسمه را اواسط سلسلة 18 مصر باستان می­‌داند؛ امروزه معتقدند قدمت آن 1500 پ.م. است. در یک سوی آن، نوشته­‌ای عجیب به چشم می­خورد. در سوی دیگر بین پنجه­‌ها، نوشته‌هایی از همان نوع به علاوه‌ی هیروگلیف­‌های مصری دیده می‌­شود که معنی آن عبارت است از: «محبوب هاتور، بانوی فیروزه.»

 

نوشته­‌های دیگری نیز روی سنگ‌­های این منطقه‌ی دورافتاده یافت شد، نظیر مورد مقابل: پتری حدس می­زد این خط احتمالاً یک الفبا بوده زیرا کمتر از 30 علامت داشت و نیز گمان می­کرد زبان آن سامی باشد زیرا می‌دانست سامی‌های کنعان در لبنان و فلسطین کنونی که بردگان فرعون بودند در این معادن کار می‌کردند. ده سال بعد، مصرشناسی به نام سر آلن گاردینر علائم پروتوسینایی (سینایی اولیه) را بررسی کرده و به تشابهی بین برخیاز آن­ها با برخی هیروگلیف­‌های مصری برخورد. گاردینر هر علامت را با کلمة معادل سامی آن نامگذاری کرد (کلمات سامی در پی تحقیقات انجیلی شناخته شده بودند):

 

این نام‌­های سامی همان نام حروف الفبای عبری هستند. این واقعیت گاردینر را متعجب نساخت چرا که وی می­‌دانست عبری­ها در اواخر هزارة دوم در کنعان زندگی می­کردند. هرچند اسامی یکسان هستند، اما اشکال حروف عبری تفاوت دارند.

فرضیة گاردینر او را برآن داشت که یکی از نوشته‌های موجود روی مجسمة انسان-شیر سینا را ترجمه کند:

برگردان انگلیسی این کلمه ‘baalat’ خوانده می‌­شد و حروف مصوت آن تلفظ می‌­گردیدند. نوشته­‌های عبری و سامی فاقد مصوت بودند؛ خواننده مصوت­ها را بر اساس دانش زبانی خود حدس می­زند. گاردینر معتقد بود معنی کلمة Baalat، بانو است و نام سامی اله‌ه هارتور در منطقة سینا محسوب می­‌شده است. بنابراین نوشتة روی مجسمه، دو زبانه به نظر می‌رسید. متاسفانه رمزگشایی‌­های بیشتری صورت نگرفت. زیرا نوشته­‌های کافی در دسترس نبوده و بسیاری از علائم پروتوسینایی معادل هیروگلیفی نداشتند. امید دانشمندان برای کشف داستان مهاجرت بنی اسرائیل از مصر به کنعان در این حکاکی­ها مبدل به یاس شد. با این وجود، امکان دارد یک خط مشابه با خط پروتوسینایی در لوح­‌های سنگی ده فرمان موسی (ع) به کار رفته باشد.

                                   

 

                نوشته­‌های پروتوکنعانی از (راست) شکّم Shechem، (وسط) جازر Gezer (روی یک تکه سفال شکسته)، (چپ) لخیش Lachish (روی یک خنجر). تاریخ­ها احتمالاً مربوط به قرن 17 و 18 پ.م. و قبل از نوشته‌های پروتوسینایی بودند. معانی نیز نامشخص هستند.

 

خطوط پروتوکنعانی

ما هنوز نمی­‌دانیم آیا حدسیات سال 1961 گاردینر درست بوده یا خیر؟ هرچند شاید قابل قبول به نظر می­‌رسند. چند دهه پس از کشفیات گاردینر در سینا، این نوشته‌ها حلقة گمشدة بین خطوط الفبایی فینیقی و مصری تلقی شدند. اما چرا باید معدنچیانی در این منطقة دورافتاده الفبا را ابداع کنند؟ در نظر اول احتمال این که آن­ها ابداع کننده باشند، بسیار کم است. کشفیات بعدی در لبنان و فلسطین نشان داده که نظریة سینایی الفبا خیالی واهی است. آن­ها بازرگانان بین‌المللی در تقاطع امپراتوری­های مصر، هیتیت، بابل و کرت بودند. آن­ها با نظام نوشتار جاری ارتباطی نداشتند و نیازمند خطی بودند که یادگیری آن آسان باشد و بتوان آن را سریع و بدون ابهام نوشت. اگرچه هنوز اثبات نشده اما احتمالاً کنعانی­‌ها اولین الفبا را ابداع کرده‌­اند.


 

الفبا در خط میخی

شواهد یافت شده از اوگاریت، در سواحل شمالی سوریه در راس الشمراء کنونی، حاکی از وجود یک الفبا در قرن 14 پ.م. یعنی پس از منسوخ شدن نوشتار پروتوسینایی هستند. پادشاهی اوگاریت بر اساس معیارهای کنعان بسیار بزرگ بود و پایتخت آن 21 هکتار مساحت و استحکامات قابل قبولی داشت. کاروان­‌های بزرگ الاغ از این شهر به سوی سوریه، بین‌النهرین و آناتولی می­‌رفتند تا کالاهایی را با بازرگانان کنعان و مصر و نیز تاجرانی که با کشتی از کرت، قبرس و اژه می­آمدند، مبادله نمایند. حجم تجارت در این منطقه را می‌توان بر اساس محمولة کشتی غرق شده‌­ای ارزیابی کرد که چندی پیش در سواحل جنوبی ترکیه یافت شد. مس، قلع، ابزارهای مختلف، مواد شیمیایی، شمش‌های شیشه، مهره‌­های بدل چینی و کهربا، سرامیک، عاج، جواهرات، و کالاهای تجملی، سنگ­‌های نیمه قیمتی، پارچه و الوار. حدود ده زبان و پنج خط مختلف در اوگاریت به کار می­‌رفت که ارتباط سیاسی حساسی را بین مصر و هیتیت­ها ایجاد کرده بود.

خط غالب، احتمالاً خط میخی آکدی بوده است. اما بعد یک فرد یا گروهی از اهالی اوگاریت، شاید بازرگانان برجسته، به این نتیجه رسیدند که خط میخی آکدی، برای نوشتن زبان سامی این شهر بسیار سنگین و دشوار است. بـه جای آن یـک الفبـا معرفی شد که احتمالاً از جنوب کنعان برگرفته شده بود (در این باره اطمینان نداریم). مردم اوگاریت در برگزیدن مجموعه علائم تصویری یا شبه تصویری، بسیار محافظه کارانه عمل کردند: آن­ها تصمیم گرفتند الفبای جدید را به خط میخی بنویسند. بنابراین علائم جدید و ساده­‌ای را در خط میخی ابداع کردند، این 30 علامت هیچ شباهتی به علامت­‌های خط میخی آکدی نداشتند درست مانند خط میخی پارسی باستان که داریوش ابداع کرد و شباهتی با خط میخی بابلی نداشت. خط میخی اوگاریتی برای کاتبان خط میخی بابلی بسیار دشوار بوده است.

 

لوح ادبی از اوگاریت در شمال سوریه که به خط میخی الفبایی نوشته شده است، حدود قرن 14 پ.م.

از سال 1929، بالغ بر 1000 لوح به خط میخی اوگاریتی کشف شده که شامل متون اداری،مکاتبات تجاری، حساب مالیات­ها و دیگر موارد ثبت شدة دولتی است که با 30 علامت نوشته شده و متون ادبی و مذهبی با 27 علامت نگاشته شده­‌اند. متون ادبی و مذهبی شباهت چشمگیری در موضوع و حتی در بیان با داستان­‌های کتاب عهد عتیق دارند. به نظر می­‌رسد این داستان­‌های انجیلی قرن­ها قبل از این که به زبان عبری نوشته شوند، مکتوب شده باشند.

 

ترتیب الفبا

چطور ابداع کنندگان الفبا در اوگاریت برای علامت­ها و ترتیب آن­ها تصمیم گیری کردند؟ به احتمال زیاد، ساده‌­ترین علامت­ها برای صداهایی به کار می‌­رفت که بیشتر کاربرد داشتند. ترتیب علائم از الفبای کنعانی اولیه برگرفته شدند (که ترتیب آن نامشخص است). می­توان این ترتیب را از این واقعیت حدس زد که برخی از این الواح دارای فهرست الفبایی هستند یعنی علائم را به خط میخی و به ترتیبی ثابت مشابه با ترتیب الفبایی ما ذکر می­کردند. در این‌جا نمونه­‌ای از این فهرست را مشاهده می‌نمایید:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لوح شکسته شدة دیگری که در سال 1955 کشف شد، پا را فراتر نیز می‌­گذارد. این لوح علائم اوگاریتی را به ترتیب قبل (پایین سمت چپ) ذکر کرده و معادل هجایی آکدی آن را نیز افزوده است (بخش سمت راست). این لوح در واقع یک تختة مدرسه است: می­توان تصور کرد که یک کودک اوگاریتی در قرن‌­های پایانی هزارة دوم پ.م. روی صدها علامت آکدی کار کرده و با خود می­‌گفته که چرا باید از خط دشوار آکدی استفاده کند حال آن که خطی به مراتب ساده­‌تر وجود دارد.

 

 

 

 

قطعه سفالی از فلسطین، حدود قرن 12 پ.م..

 

طرحی از کتیبة کاخ آشوری سناشریب که مهاجرت فینیقی­ها را در کشتی­‌هایشان نشان می­‌دهد، حدود 700 پ.م.

 

حروف فینیقی

هیچ خط سیر مشخصی از نوشته­‌های پروتوکنعانی در نیمة اول هزارة دوم تا خط الفبایی نسبتاً پایدار فینیقی­ها در 1000 پ.م. که طلایه دار خط عبری و الفبای یونانی بود، وجود ندارد. خط اوگاریتی و خط میخی در حدود 1200 پ.م. منسوخ شد. تجربة دیگر در ایجاد یک خط (سمت راست) در سواحل جنوبی اوگاریت در بیبلوس و در هزارة دوم پ.م. روی داد (دربارة زمان آن تردید وجود دارد). این خط، شبه هیروگلیفی نام داشت و تحت تاثیر هیروگلیف­‌های مصری بود. با این که احتمال آن بسیار بالاست اما قطعیتی در این زمینه وجود ندارد و برخی علائم به خطی A کرتی شبیه هستند. معنای علائم کاملاً مبهم است؛ تنها چیزی که می­توان با قطعیت گفت این است که حدود 120 علامت مختلف وجود دارد و از این رو این خط نمی­تواند الفبا باشد. به نظر می‌رسد این خط هیچ تاثیری بر خط فینیقی آینده نداشته است. 

دیگر نوشته (بالا سمت راست) در فلسطین کشف شده و به حدود قرن 12 پ.م. بازمی­‌گردد و حاکی از گسترش ایدة الفبایی است. این نوشته شامل بیش از 80 حرف در پنج خط است که فرد بی‌­تجربه‌­ای آن را نوشته و تلاشی ناموفق از سوی یک فرد نیمه باسواد در نوشتن الفبا بوده که پس از چند حرف، به مجموعه‌ای تصادفی از علائم بدون معنا تبدیل شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آنچه یونانیان می­‌شنیدند

هردوت، مورخ یونانی، الفبا را ‘phoinikeia grammata’ یا «حروف فینیقی» می‌­نامید که کادموس افسانه­‌ای آن را به یونان آورد. تمام دانشمندان موافقند که یونانیان الفبا را از فینیقی­ها قرض گرفته‌­اند اما بیشتر صاحب‌نظران فکر می‌کنند که یونانیان ساکن فینیقیه این وام گیری را انجام داده و به کشور خود بردند.

می­توانیم تصور کنیم که یک یونانی با معلم فینیقی خود نشسته و علائم و صداها را نسخه برداری کرده و معلم تمام علائم را تلفظ می‌نماید. البته احتمال عدم تطابق این دو زبان قابل توجه است زیرا حتی بعضی از نام‌های فینیقی را هرگز نمی‌توان با زبان یونانیان ادا کرد. تصور کنید چطور گوش یک انگلیسی زبان ناآشنا با زبان فرانسه، نمی­تواند بین کلمات ‘rue’ (خیابان) و ‘roux’ (مایل به قرمز) را تشخیص دهد. هر زبانی مثال­‌های مشابهی دارد. بنابراین ‘aleph’ (گاو نر) فینیقی در یونانی به ‘alpha’، ‘beth’ (خانه فنیقی) به ‘beta’ و ‘gimel’ (پرتاب فنیقی) به ‘gamma’ تبدیل می­‌شود و تا آخر. در این فرایند، نام­ها معنای خود را از دست می‌دهند. 22 حرف صامت فینیقی برای حروف صامت و مصوت یونانی برگزیده و سه علامت جدید به آن افزوده شد. اگرچه معرفی مصوت­ها مهم‌­ترین نوآوری در این الفبا بوده، اما به نظر می‌رسد علت آن عمدی نبوده بلکه یونانیان راه دیگری برای انتقال برخی صامت­‌های فینیقی به یونانی نداشتند. صامت­‌هایی که ضعیف هستند گاهی به نیمه مصوت شناخته می­‌شوند. بنابراین ‘aleph’ که انسداد گلویی داشته و مانند ah تلفظ می­‌شد، برای یونانیان همانند روش بیان a بود.

 

 

نوشتة یونانی متناوب، نوشتة روی سنگ قبر حدود 550 پ.م.. حروف بالعکس در دو خط اول، به خوبی مشهودند.

 

یونانیان و الفبا

دو مشکل عمده در تخمین تاریخ ابداع الفبای یونانی وجود دارد. اول، قدیمی­‌ترین نوشتة یونانی الفبایی متعلق به 730 پ.م. است. دوم، طی 200 سال بعد از ابداع الفبای یونانی، هیچ سند تجاری یا کاربردی شناخته شده­‌ای وجود نداشت.

پیش از رمزگشایی خطی B در سال 1952، یونانیان را تا قبل از ورود الفبا بی­‌سواد می­‌دانستند. پس از رمزگشایی، دوران بین افول یونانیان هومری و ظهور یونانیان کلاسیک را در حدود 800 پ.م.، «عصر تاریکی» می‌­نامند. به عبارت دیگر، در این بازه زمانی خطی B و همراه آن دانش نوشتار یونانی از بین رفته و ناپدید شده است. این دیدگاه اورتدوکسی است. برخی دانشمندان معتقدند این عصر تاریکی خیالی است و یونانیان مدت­ها قبل از آن، یعنی در 1100 پ.م.، دارای دانش نوشتار الفبایی بودند. یک مدرک مهم برای اثبات این نظریه، این است که جهت نوشتار یونانی، ناپایدار است: گاهی از راست به چپ، برخی مواقع از چپ به راست و گاهی به‌صورت متناوب. اما جهت نوشتار فینیقی که خود تا پیش از 1050 پ.م. ناپایدار بود تا سال 800 پ.م. به ثبات رسیده بود. بنابراین، یونانیان می­‌بایست خط فینیقی را در مرحلة قبلی قرض گرفته باشند.

از این رو، تاریخ این ابداع در بین سال‌های 1100 تا800 پ.م.- مورد بحث بوده و این مسئله تنها با کشف نوشته‌های یونانی قبل از قرن 8 پ.م. حل خواهد شد.

 

مسئلة غامض­‌تر این است که چرا خط الفبایی ناگهان پدیدار شد. شگفت‌انگیز است که برخلاف نوشته‌های خطی B، هیچ سند اقتصادی در میان نوشته­‌های اولیة یونانی وجود ندارد. کاربران اولیه این خط در تمام بخش‌های یونان، بیشتر مسائل شخصی و ادبی خود را مطرح کرده‌اند. آیا نوشته‌­های اقتصادی نیز وجود داشته ولی به خاطر نوشته شدن روی مواد فانی، از بین رفته­‌اند؟ احتمال این که هیچ اثری از آن­ها برجا نمانده، بسیار اندک است. چرا که سندهای دیگر باقی مانده‌­اند. عده­ای از دانشمندان، راه حلی برای این معما یافته­‌اند، این که ابداع کنندة الفبا، یک فرد بااستعداد و هم­عصر هومر بوده که راهی برای ثبت حماسه‌ی شفاهی این شاعر یعنی ایلیاد و اودیسه یافته است. نظام بدون مصوت فینیقی برای نوشتن ابیات این حماسه بی­‌فایده بود، پس یک نظام جدید نوشتاری با مصوت و لطافت ریتمیک مورد نیاز بود. گرچه شواهدی برای قبول این نظریه موجود است، اما احتمال اینکه دانش چنین شاهکاری را خود یونانیان به دست آورده‌اند زیاد می‌باشد چون هیچ نشانه­‌ای در تاریخ یونانی وجود ندارد که هومر و خاستگاه الفبا را به هم ربط داده باشد.

1396/11/30
4937

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر