انتشارات سبزان منتشر کرد ـ «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند» ـ مدیران لایق در برابر مدیران خودشیفته
کتاب «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند» به این موضوع می پردازد که چرا افرادی با صفات منفی همچون خودمحوری، حق به جانبی و خودشیفتگی بیشتر در مناصب مدیریتی ظاهر می شوند و کنترل منابع و قدرت را در گروه به دست می گیرند.
فکر می کنید چرا افرادی با صفات منفی همچون خودمحوری، حق به جانبی و خودشیفتگی بیشتر در مناصب مدیریتی ظاهر می شوند و کنترل منابع و قدرت را در گروه به دست می گیرند؟
گرچه ممکن است افراد جامعه ستیز به خاطر کاریزمایشان به رهبری منصوب شوند، اما به محض اینکه در نقش رهبری قرار می گیرند، کمتر می توانند الهام بخش دیگران باشند یا روی زیردستانشان تأثیر بگذارند. در عوض، این رهبران منفعلانه عمل می کنند و نمی توانند وظایف اولیۀ مدیریت را انجام دهند، اعمالی همچون ارزیابی عملکرد، ارائۀ بازخورد صحیح، پاداش دهی به کارمندان، و پاسخگو نگه داشتن اعضای گروه برای رسیدن به اهداف. خلاصه بگوییم که روان تباهی مزیت کمی در رهبری مؤثر دارد؛ اکثر افراد جامعه ستیز رهبران نالایقی هستند.
افراد جامعه ستیز عملکرد شغلی کلی ضعیفی دارند، عمدتاً به دلیل فقدان سخت کوشی، بیزاری شان از سر موعد تحویل دادن امور و فرایندها، و ناکامی شان در درک مسئولیت ها. این گستره از رفتارهای کاری مسئله ساز، علت اینکه چرا رهبران جامعه ستیز از سوی رئیس هایشان و در گزارش های مستقیمشان بیشتر امتیاز منفی دریافت می کنند را توضیح می دهند. حتی زمانی که این افراد قابل اعتماد به نظر می رسند، نقطه ضعف هایشان عملکرد ضعیف رهبری شان را پیش بینی می کند. این نقطه ضعف ها عبارت اند از ناتوانی در ساخت گروه و انگیزه دادن به اعضای آن، عدم تمایل به پذیرش خطا و مسئولیت، فقدان برنامه برای به ثمر رساندن کار و پیش بینی ناپذیر بودن لحظه ای.
در کتاب «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند» مطالب زیادی درباره مدیریت و زنان و مردان می خوانیم. مطالبی که شامل پاسخ به پرسش های ذهن بسیاری است از جمله: چرا مردان بیشتر خودشیفته می شوند، چرا خودشیفته ها رهبران خوبی نمی شوند، کاریزما چیست ؟ خودشیفتگی چیست و اعتماد به نفس خوب است یا بد؟ زنان مدیران بهتری هستند یا مردان؟
کتاب «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند؟» به این موضوع می پردازد که چرا افرادی با صفات منفی همچون خودمحوری، حق به جانبی و خودشیفتگی بیشتر در مناصب مدیریتی ظاهر می شوند و کنترل منابع و قدرت را در گروه به دست می گیرند.
هدف این کتاب کمک به شناسایی ویژگی هایی کلیدی است که باعث می شود افراد به مدیران نالایق و یا ـ بالعکس ـ به مدیرانی شایسته تبدیل شوند. با درک تفاوت های رایج بین مدیران و آن هایی که در واقع به اثرگذار بودن مدیران کمک می کنند، می توانیم از معیارهای موجود برای انتخاب مدیر، که موجب گسترش رهبری بد می شود، دوری کنیم. تنها زمانی می توانیم جلوی چیزی را بگیریم که آن را دیده باشیم.
در فصل اول در این باره می خوانیم که چرا بیشتر مدیران نالایق هستند و با عواقب رهبری بد آشنا می شویم.
فصل دوم یکی از بزرگ ترین علل رواج رهبری بد را ارزیابی می کند: یعنی ناتوانی ما در تشخیص اعتمادبه نفس از لیاقت، به ویژه هنگامی که سعی می کنیم قوة رهبری را در دیگران ایجاد کنیم.
در فصل سوم، به این نکات پرداخته خواهد شد که چرا خودشیفته ها بهتر به عنوان مدیر جلوه می کنند و خودشیفتگی چه پیامدهایی بر کیفیت رهبری و عدم توازن جنسیتی در رهبری دارد.
فصل چهارم افسانۀ جذبه را بررسی می کند. ما معمولاً بیش ازحد به جذبه اهمیت می دهیم، نوعی مداخله شخصی که به طور عمده بر اساس جذابیت یا دوست داشتنی بودن فرد شکل می گیرد و نباید شرط اصلی قوه رهبری در نظر گرفته شود.
فصل پنجم در مورد برتری زنان در مدیریت بحث می کند. چون زنان هوش هیجانی بالاتری نسبت به مردان دارند، در دورة مسئولیتشان خودکنترلی، همدردی و مدیریت گشتاری بهتری را از خود نشان می دهند.
در فصل ششم، به ویژگی های جهان شمولی می پردازیم که رهبران، چه مرد و چه زن، را تأثیرگذارتر می کنند. اگرچه نمونه های بسیاری در مورد رهبری خوب وجود دارد، اکثر آن ها بر چند شرط ویژه تأکید دارند، ویژگی هایی همچون مهارت، هوش و کنجکاوی.
فصل هفتم راه های سنجش عناصر محوری قوۀ رهبری را بیان می کند. این فصل بر روی ابزارهای مبتنی بر داده ها تمرکز دارد که سازمان را قادر می سازد از طریق غلبه بر اتکای صرف بر قوۀ شهود، رهبران بهتری انتخاب کنند.
فصل هشتم به ارزیابی اثربخشی راهنمایی و مشاوره های رشد می پردازد که برای بهبود عملکرد مدیران طراحی شده است. درحالی که بیشتر سازمان ها هزینه و زمان قابل توجهی را صرف این گونه مشاوره ها می کنند، میانگین سطح موقعیتشان دلسردکننده است.
در فصل نهم، نتایج نهایی در این زمینه را ارائه خواهیم داد. گذشته را مرور می کنیم و در مورد پیامدهای بالقوۀ برنامه های تنوع جنسیتی آینده بحث می کنیم.
نویسنده کتاب، دکتر توماس چامورو پرموزیک، شخصیتی بین المللی در زمینه مدیریت استعداد، رشد رهبری و تحلیل مردم است. او بنیانگذار متاپروفایلینگ و دیپرسیگنالز و استاد روان شناسی دو دانشگاه لندن و کلمبیا است. چامورو پرموزیک پیش تر صاحب کرسی در دانشگاه های نیویورک و مدرسة اقتصاد لندن بود. چامورو پرموزیک تابه حال ده کتاب و بیش از 150 مقالۀ علمی منتشر کرده و به یکی از مشهورترین دانشمندان اجتماعی عصر حاضر تبدیل شده است. آثار او از انجمن روان شناسان آمریکا، انجمن بین المللی مطالعۀ تفاوت های فردی، و انجمن روان شناسی سازمانی ـ صنعتی که عضو آن نیز هست، جوایز ارزنده ای کسب کرده اند. او همچنین مدیر برنامه روان شناسی کسب وکار و روان شناسی سازمانی ـ صنعتی دانشگاه لندن است.
کتاب «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند» به قلم توماس چامورو پرموزیک است و با ترجمه سارا زرگر، از سوی انتشارات سبزان، راهی بازار نشر می شود.
برای خرید کتاب «چرا بی عرضه ها بیشتر رئیس می شوند» می توانید به فروشگاه اینترنتی آی آی کتاب سری بزنید.
1399/09/05 1974
شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید
وارد کردن نام و نام خانوادگی الزامی می باشد
وارد کردن ایمیل الزامی می باشد info@iiketab.com - ایمیل وارد شده صحیح نمی باشد
وارد کردن متن الزامی می باشد
ارسال نظر