جلد اول مجموعه داستان «آبگینه و راز ملک جوان» به قلم سهیلا امینی به زودی در انتشارات سبزان به چاپ خواهد رسید. این مجموعه در دو دفتر و در مجموع 17 فصل تنظیم شده است. دفتر اول شامل 7 فصل و دفتر دوم شامل 10 فصل است.

این رمان در واقع بازخوانی روایتی قدیمی است که سینه به سینه از نسل های پیشین به روزگار امروز راه خود را باز کرده است و اینک در کتابی چاپ شده و به زودی در اختیار علاقه مندان افسانه ها و روایتها قرار می گیرد.

روایت زندگی آبگینه و شهربانو که به گفته نویسنده، آدم را به سرزمین جادویی و مکان های اسرارآمیز در کوه های زاگرس و کویر لوت می برند.

در دیباچه می خوانیم:

«ما سه شب و سه روز در خانه حبس شدیم. پدرم زغال داغ زیر کرسی گذاشت و ما بچه‌ها به کمک مادرم روی کرسی انار و آجیل و خشکبار چیدیم و همگی به زیر کرسی پناه بردیم و از مادربزرگ ساقی خواستیم برای ما داستان دو دوست، یعنی عمه آبگینه و عمه شهربانو را از اول تا پایان تعریف کند.

مادربزرگ گرامی مان به عینک نیاز نداشت. از درون صندوق چوبی عتیقه، کتابی با جلد چرمی قهوه ای بیرون آورد، سپس رو به من کرد و گفت: "تو خط خوبی داری، چند دفتر و قلم بیاور و امشب داستان ها را با خط خوش بنویس." در میان کاسه انار و آجیل جایی برای دفترها باز کردم و آماده نوشتن شدم. وی سرگذشت ماجراجویانه آبگینه و شهربانو را طی سه روز و سه شب تعریف کرد و من همگی قصه ها را با جدیت و دقت تمام نوشتم...

این میراث داستانی از دست چند راوی شفاهی یا کتبی گذشته تا به من رسیده است و من آن را به شما تقدیم می کنم.»

فریاد دو زن و تولد دو دوست، قبیله درنژینه و قلعه ولاش، شورای عشیره گرین، دنیای دو دوست، سردار برزو، سفر ملک جوان بخت، عروسی تهمورث، دیدار آبگینه با مار سحرآمیز، طلسم، فرار دو دوست، کاروان سرای زنان، ترک کاروان سرا، دیدار حکیم در فلک الافلاک، خانه حکمران خرم آباد، شاهزاده و ملک جوان بخت، دیدار آبگینه با حکیم، فرار شاهزاده خانم تعدادی از این داستان ها هستند.

در بخش هایی از کتاب می خوانیم:

«در نیمه‌های شب، فریاد دو زن از میان سیاه‌چادر‌ها، یکی از طایفۀ دَرَنژینه و دیگری از طایفۀ گیلی، در دل کوه‌های گُرین پیچیده و گویی آسمان از شوریدگی‌شان تپیده است. ستارگان به لرزش افتاده‌اند و همچون شهاب‌ها رها و در افق ناپدید می‌شوند.»
در چنین شبی، آبگینه و شهربانو پای به دنیا گذاشته و در ییلاقِ کوه‌های ولاش و قشلاقِ جلگۀ کوهدشت بزرگ شده‌‌اند، در بین چادرهای سیاه، مرغزارهای بی‌انتها و چشمه‏سارهای پنهان در صخره‏های گُرین. زندگی پرحادثه عشایر، از آبگینه جنگاوری دلاور و از شهربانو داروگری بادرایت می‌سازد و آن‌ها را برای آزمون بزرگ‌تری آماده می‌کند.
خواننده‌ای که به‌دنبال مصیبت و شکست و فقر و بیچارگی است، بیهوده آن‏ها را در این کتاب جست‌وجو می‏کند. بلکه خواننده دو دوست‌ را در مرزوبومی هماهنگ و مأنوس همراهی می‌کند و وانگه خود را در قلمرویی ناشناخته می‏یابد و اسرار نهفتۀ سرزمین زاگرس را تجربه می‌کند؛ چراکه در کوه‌های گرین و دشت‌های آن، مرز دنیای افسانه‏ و راستین بسیار باریک است.
«آبگینه قادر به بازکردن پلک‌هایش نبود و هر تلاشی برای تکان‌دادنشان بیهوده به نظر می‌آمد. احساس کرد جسمی بر سینه‌اش سنگینی می‌کند. با آخرین نیرو پلک‌ها را باز و از زیر چشم به پایین نگاه کرد. ماری نه‌چندان بزرگ و نه‌چندان کوچکِ سیاه با خال‌های سبز و زرد بر سینه‌اش چنبره زده بود و از آرامش آنجا لذت برده و در خواب بود.»
آن مار سحرآمیز، مَلک جوان‌بخت است که خود ناخواسته به این سرنوشت شوم مبتلاست و سر در پی معشوق خود راه خرم‏آباد را می‌جوید. بدین‌سان قصۀ ماجراجویی و شجاعت و درایت آن دو دختر می‌آغازد. از زندگی گرانمایۀ کودکی به‌اجبار دل می‌بُرند تا مار سیاه را پیدا کنند و طلسم آبگینه را بشکنند.
«آبگینه سرش را به‌سوی او برگرداند: «هُمزادُم! ما چگونه این مار سحرآمیز را پیدا کنیم؟ بیا برگردیم به دشت، شاید هنوز آنجا باشد.»
شهربانو غمگین گفت: «آرزو می‌کردم به همین سادگی بود.» 

انتشارات سبزان به زودی کتاب «آبگینه و راز ملک جوان» را روانه کتابفروشی ها می کند. برای سفارش و خرید این کتاب می توانید از فروشگاه اینترنتی آی آی کتاب اقدام فرمایید و یا به کتابفروشی های معتبر مراجعه کنید. البته لازم به یادآوری است که این کتاب را بعد از چاپ می توانید از دیجی کالا نیز تهیه کنید.

1399/11/04
1592