بودا

آیین بودا از سدة ششم پیش از میلاد

برخی آیین بودا را بیشتر یک نظام فلسفی می‌شمارند تا یک دین، برای آن که در آن به‌صراحت خدا یا خدایانی وجود ندارند.

برخی آیین بودا را بیشتر یک نظام فلسفی میشمارند تا یک دین، برای آن که در آن بهصراحت خدا یا خدایانی وجود ندارند. خاستگاههای آن نیز غیرمعمولیاند. بنیانگذار آن، سیدارتا گوتاما یا بودا (انسان بیدار)، آموزههای خود را بر دیدگاههای عرفانی یا ظاهری بنیان ننهاد، بلکه آنها را بر نتایجی که پس از یک دورة طولانی از تجربه و تفکر (روشنبینی، نه وحی و مکاشفه) بدانها دست یافت، استوار ساخت. گوتاما وجود خدا یا خدایان را نه تصدیق کرد و نه انکار نمود، برای آن که از انگارههای او بیرون بودند. اما برخی از شاخههای آیین بودا، جنبة خداگرایانة نیرومندتری داشتهاند، حتی اگر خدایان در آنچه آنها میکنند، جنبة محوری نداشته باشند.

هند که گوتاما در آن بالید و بزرگ شد، تحت سلطة آیینهای برهمایی و همراستا با اعتقادات هندوان دربارة انگارة سامسارا بود که بر اساس آن روح در یک چرخة ابدی تولد و تولد دوباره گرفتار شده است. آیین بودا دیدگاه اساساً متفاوتی دربارة شکستن این چرخه مطرح ساخت. گوتاما به جای آن که به آداب و رسوم و آیین هندو، یعنی مواردی از قبیل پرستش و پرهیزگاری تکیه داشته باشد، از تغییر سبک زندگی سخن میگفت: آیین بودا به جای آن که از متون مقدس راهنمایی بخواهد و آنها را صاحب اختیار پیروان خود سازد، آموزههای بنیانگذار خود را نقطة آغاز مراقبه و مکاشفه دانست.

 

اعتقادات اساسی

معتقدات اصلی آیین بودا، سینه به سینه میگشت، ابتدا بهوسیلة پیروانی که مستقیماً از گوتاما میشنیدند و سپس بهواسطة معلمان صومعههایی که وی بنیان نهاد. پیش از سدة اول پیش از میلاد، صدها سال پس از مرگ وی، برای نخستین بار این سخنان به صورت نوشتار در «تیپیتاکا» فراهم آمد. این اثر در «پالی» با زبان سریلانکایی نوشته شد، نه با زبان سانسکریت که زبان اهل تحقیق در آن روزگار بود. مفسرانی از قبیل مهایانا سوتراس که به تفسیر آموزههای بودا پرداخته، از آنچه «پالی کانن» نامیده شده، پیروی کرده اند.

کاستیهایی که آیین بودا در الهیات داشت، بهواسطة این تجزیه و تحلیلها دربارة آنچه روح در سامسارا باید به دست آورد، از میان رفت. این گفتگوها روشن ساخت که چگونه یک تن میتواند به روشنبینی و نیروانا، یعنی خاموشسازی کامل میل و خواهش، بیزاری و آرمانزدایی دست یابد. گوتاما توضیح داد که مانع اصلی برای گریز از چرخة سامسارا، رنج کشیدن آدمی است که خود از دلبستگیها و وابستگیهایی که هرگز سیری نمیپذیرند، حاصل میگردد. او چهار حقیقت برجسته و بزرگ را که اعتقاد اصلی آیین بودا بود، مطرح ساخت تا بدین ترتیب، ماهیت رنج و چگونگی غلبه بر آن را روشن گرداند: «دوکا» (حقیقت رنج)، «سامودایا» (حقیقت خاستگاه رنج)، «نیرودا» (حقیقت پایان رنج) و «ماگا» (حقیقت راه پایان دادن به رنج). این آخرین حقیقت بزرگ به راه میانه اشاره میکند؛ سبک زندگی که بودا از آن جانبداری کرد و مفهوم آن ساده است، اما دست یافتن به آن دشوار.

 

گسترش و تنوع

آیین بودا در سرتاسر شبه قاره، از شمال هند به طرف جنوب هند، و از جنوب هند به سمت چین بهسرعت گسترش یافت. سنتهای متفاوت آیین بودا به تدریج پدید آمد. دو شاخة عمده از آن، یعنی «تراوادا» و «مهایانا»، بیشتر در طول خطوط مرزی، تاکنون نیز به حیات خود ادامه میدهند. تراوادا، با رویکرد محافظهکارانه و مبتنی بر ریاضتکشی خود که به آموزههای اصلی بودا نزدیکتر است باقی مانده است، اما در شمال هند و بخصوص در سری لانکا هرچه پیشتر رفته، بیشتر حالت محلی یافته است. تراوادا در سدة دوازدهم، زمانی که تجارت آن را به برمه، تایلند، لائوس و کامبوج رساند، قدرت و زندگی تازهای یافت.

آیین بودایی مهایانا به صورت آشکارتری پیروان دینی داشت؛ در حالی که معبدها و آداب و رسوم طرفداران خود را عرضه میکرد و گذشته از این، نمادگرایی و تصاویر و پیکرههای غنی بودا را نیز با خود داشت. همانند تراوادا، مهایانا نیز در هند رفته رفته کوچک شد، اما در تبت، چین، ویتنام، کره و ژاپن با رغبت پذیرفته شد. عنصر اساسی مهایانا، مفهوم رهبران دینی است که با عنوان بودیساتواها شناخته شدهاند؛ روحانیانی که به روشنبینی دست یافتهاند، اما بر روی زمین باقی ماندهاند تا راه را به دیگران نشان دهند. تقسیمبندیهای بعدی در درون این دو جریان عمده نیز پدید آمد و این امر موجب پیدایش شاخههای متقابلی از قبیل آیین بودایی ذن و آیین بودایی تبتی شد. آیین بودایی ذن قصد دارد ذهن را پاک گرداند تا به روشنبینی بیاختیار، بدون آداب و رسوم یا متون مقدس یا استدلال اجازة حضور دهد. اشکال گوناگون آیین بودایی تبتی نیز با معبدهای رنگارنگ، تصاویر و پیکرهها و آداب و رسوم خاص خود تمایز یافته است.

امروزه برآورد شده است که آیین بودا بیش از پانصد میلیون هوادار دارد و از این لحاظ، پس از مسیحیت، اسلام و آیین هندو، چهارمین آیین بزرگ جهان به شمار میآید. با وجود این، به رغم افزایش علاقة غرب به آن هم به عنوان یک دین و هم به عنوان یک فلسفه، این آیین از نیمة دوم سدة بیستم میلادی، یعنی از اوایل دهة پنجاه، رو به تنزل بوده و موقعیت خود را به عنوان بزرگترین آیین انفرادی از دست داده است.

 

برگرفته از کتاب "نگاهی نو به تاریخ ادیان"

http://www.sabzanbook.com

1396/11/17
1710

خبرهای مشابه

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر