حقیقت خیانت

دلايل واقعي خيانت مردان

درست نيست كه سر خود را زير برف كنید و اميدوار باشيد كه اين اتفاق هرگز در زندگي شما رخ ندهد. بلكه زمان آن است كه جهت پيشگيري از خيانت شوهرتان دست به كار شوید و يك زندگي زناشويي سرشار از محبت و اشتياق براي هر دو ايجاد نماييد.

اكنون كه با واقعيت خيانت آشنا شده‌ايد، درست نيست كه سر خود را زير برف كنید و اميدوار باشيد كه اين اتفاق هرگز در زندگي شما رخ ندهد. بلكه زمان آن است كه جهت پيشگيري از خيانت شوهرتان دست به كار شوید و يك زندگي زناشويي سرشار از محبت و اشتياق براي هر دو ايجاد نماييد.

زنان دوست دارند باور كنند كه حتي فكر اين كار هم به ذهن شوهرانشان خطور نمي‌كند. همان‌طور كه به ذهن خودشان خطور نمي‌كند. اما متأسفانه اين‌طور نيست. زنان و مردان تفاوت‌هاي زيادي با هم دارند. از جمله اين كه: مردان دائماً در مورد مسائل جنسي فكر و خيالبافي مي‌كنند، اما كاركرد جنسي يك زن كاملاً متفاوت است. دكتر لوان بريزانداين، روانشناس دانشگاه كاليفرنيا، راجع به کارکرد مغز زنان در کتابی چنین نوشته است: مردان هر 52 ثانيه يك بار راجع به مسائل جنسي فكر مي‌كنند در حالي كه زنان فقط يك بار در شبانه‌روز به ياد اين مسئله مي‌افتند.

در مورد دلايل خيانت مردان، هر كس عقايد خاص خودش را دارد. اگر مايليد تا از پاسخ‌هاي مشابه و مشتركي كه مردان به اين سؤال داده‌اند به منظور بيمة زندگي مشتركتان در برابر خيانت استفاده کنيد، مي‌توانيد دست به كار شويد.

آيا خيانت واقعاً دليلي بيولوژيكي دارد؟

آيا دليل روي آوردن مردان به خيانت نداشتن روابط زناشويي رضايت‌بخش با همسرانشان است؟

آيا نارضايتي عاطفي مردان، برخلاف آنچه هميشه شنيده‌ايم مردان موجوداتي احساساتي نيستند، علت اقدام آنها به خيانت است؟

آيا اقدام مردان به اين كار دليل خاصي دارد كه نمي‌توان براي آن چاره‌اي انديشيد؟

آمار نشان مي‌دهد كه نارضايتي از زندگي زناشويي براي بسياري از مردان خيانتكار ضربة روحی بزرگي بوده است. در حالي كه تعداد مردان وفاداري كه ضربة حاصل از نارضايتي را تحمل كرده بودند بسيار اندك بود. اين بدان معني است كه احتمال خيانت مردي كه زندگي زناشويي‌اش را رضايت‌بخش ارزيابي مي‌كند بسيار پايين است.

اصلي‌ترين دليل خيانت مردان چيست؟

اعتراف مردان خيانتكار در مورد دلايل اقدام به خيانت:

 

نارضايتي عاطفي

48 درصد

نارضايتي عاطفي و نارضايتي جنسي به يك اندازه

32 درصد

عوامل ديگر

12 درصد

نارضايتي جنسي

8 درصد

 

به پاسخ نامه خود مراجعه کنید و اين آمارها را در كنار آن يادداشت و با آن مقايسه نماييد. 48 درصد مردان مهم‌ترين دليل اقدام به خيانت را مشكلات عاطفي عنوان كردند. بسيار تعجب‌آور بود كه مردان ضعف روابط عاطفي را بيش از ضعف روابط جنسي مورد توجه قرار داده بودند. آنها به دنبال يك رابطة جنسي خارق‌العاده نبودند بلكه بيشتر به دنبال رابطه‌اي عميق و عاطفي بودند.

 

داستان جيسون: يك وضعيت بدون برد

جيسون، وكيل مدافع دادگاه‌هاي خانواده بود. هرچند كه هزينه‌هاي زندگي  به خصوص هزينه‌هاي دو فرزندش هرساله بيشتر مي‌شد، اما او راضي بود و احساس مي‌كرد كه زندگي نسبتاً خوبي دارد تا اینکه ناگهان احساس كرد همسرش ديگر او را دوست ندارد و جالب اينجا بود كه از اين مسئله ناراضي نبود. او در حالي كه شانه‌هايش را بالا مي‌انداخت گفت: «در زندگي ما اينطور مقرر بود كه در ايام تعطيلي و مهماني و خوش‌گذراني‌ها خوش باشيم و اگر من نسبت به خرج‌هاي بيش از اندازة بچه‌ها كوچك‌ترين اعتراضي مي‌كردم و يا براي تأمين هزينه‌ها مجبور مي‌شدم مثل سگ كار كنم و دير به خانه برسم، آن وقت آدم بد و غيرقابل تحملي بودم. در اين زندگي دست به هر كاري مي‌زدم به هر حال بازنده بودم. بعد از مدتي ديدم علي‌رغم همة تلاشي كه براي خشنودي همسرم مي‌كنم باز هم به نظر او شوهر لايقي نيستم و اين براي من اصلاً خوشايند نبود.»

جيسون ديگر انتظار نداشت كه همانند ماه‌هاي اول آشنايي‌شان از طرف همسرش رفتارهاي محبت‌آميز دريافت كند: «ما روابط محبت‌آميز را فقط در ماه‌هاي اوليه زندگي‌مان تجربه كرديم و از آن پس فقط با هم زندگي مي‌كرديم. او هميشه عجله داشت و به نظر مي‌رسيد كه هيچ وقت فرصت كافي براي کنار هم بودن را ندارد.»

«اگر كوچك‌ترين اعتراضي مي‌كردم مي‌گفت همين كه با وجود اين نقايص در زندگي باز هم حاضر به برقراري ارتباط جنسي با من مي‌شود بايد خدا را شكر كنم. تصور اين كه وضعيت موجود تنها حالت ممكن بود مرا عذاب مي‌داد. هيچكدام از دوستانم هم وضعيتي بهتر از من نداشتند و همه از خانه‌هايشان فراري بودند.»

جيسون هيچ عشقي از زندگي مشتركش دريافت نمي‌كرد و شايد هيچ تلاشي هم براي آگاه نمودن همسرش از اين نياز خود نمي‌كرد و به همين دليل همسرش ناآگاهانه به اشتباه خود در مورد برقرار نکردن ارتباط عاطفي مناسب و محبت‌آميز با شوهرش و اختصاص ندادن وقت كافي به تفريحات و سرگرمي‌هاي مشترك ادامه داد تا جايي كه وجود همين خلأها در زندگي جيسون باعث شد تا او به سمت خيانت كشيده شود.

همه‌چيز از زماني شروع شد كه چريل دفتر كناري جيسون را اجاره كرد.

«چريل نه از همسرم زيباتر بود، نه شخصيت بهتري داشت و نه باكلاس‌تر بود. اما زني بود كه دوست داشت ديگران را خوشحال كند و مي‌دانست چه كاری انجام دهد كه ديگران دوستش داشته باشند. الآن وقتي به آن روزها فكر مي‌كنم بسيار متأثر مي‌شوم. او با رفتار ملاطفت آمیزش آنقدر به من توجه مي‌كرد  كه خيلي زود گرفتار شدم. مثلاً می‌گفت: «من بقيه كارها را انجام مي‌دهم،‌ تو امروز خيلي خسته شده‌اي.»

چريل خيلي زود جيسون را متقاعد كرد كه اصلاً شوهر بدي نيست و باعث شد احساس بد جيسون به خودش تغيير و اعتماد به نفس بيشتري پيدا كند.

«وقتي از چريل مي‌شنيدم كه جذاب و كامل هستم احساس خوبي پيدا مي‌كردم. او كارآموز وكالت بود و به اطلاعات من در زمينة قانون واقعاً احترام مي‌گذاشت. بالاخره يك نفر پيدا شده بود كه به من مي‌گفت چقدر در انجام وظايفم خوب عمل مي‌كنم و اين همان حس قشنگي بود كه در آغاز زندگي با همسرم نيز تجربه كرده بودم. اما بعدها همسرم مرا وادار مي‌كرد كه احساس كنم بايد بيشتر تلاش كنم، زيرا به اندازه كافي در مجلات علمي مقاله ندارم و هميشه در مورد اين كه من بايد چه كار كنم تا درآمد بيشتري داشته باشم بحث مي‌كرد. البته تاحدودي هم حق داشت. ولي چريل برعكس او كاري مي‌كرد كه من باور كنم يك وكيل فوق‌العاده و هميشه برنده هستم. او به من مي‌گفت آرزو دارد مثل من بشود و همة انرژي‌اش را متمركز كرده بود تا هرچه مي‌تواند راجع به قانون بياموزد، من هم مربي او شدم و مي‌توانم بگويم كه احساس خيلي خوبي داشتم.»

بسياري از شوهران خيانتكار احساسي شبيه جيسون داشتند و همسراني كه مرتباً به آنها مي‌گفتند شوهران لايقي نيستند. شايد اين جملات را مستقيماً بيان نمي‌كردند،‌ ولی این مفهوم از حرکات آنها استنباط می‌شد. آنها بيشتر راجع به اشتباهات شوهرانشان صحبت مي‌كردند تا موارد موفقيت و مثبت آنها. شايد شوهران اين زنان تا اندازه‌اي آن صفات منفي را داشتند، اما روش اشتباه آنها در مقابله با شوهرانشان باعث شده بود تا آنها باور كنند كه آن‌گونه هستند و در نهایت به اين نقطه مي‌رسيدند كه: «من در چنين محيطي هرگز نمي‌توانم برنده باشم.»

هرگز تصور نمي‌كردم تعداد كساني كه نارضايتي جنسي را مهم‌ترين عامل خیانت عنوان مي‌كنند اين‌قدر كم باشد. فقط 8 درصد!

 

از همسرتان قدرداني كنيد

وقتي در مورد دلايل خيانت مردان در اينترنت تحقیق مي‌كردم به نظر مي‌رسيد كه پاسخ اصلي «روابط جنسي» باشد. من هم تصور مي‌كردم كه اغلب مردان مورد مطالعه خيلي سريع به سمت همين پاسخ؛ يعني، نارضايتي جنسي خواهند رفت، اما اين‌طور نبود. براي 92 درصد مردان، روابط جنسي اصلي‌ترين دليل يا حداقل تنها دليل نبود.

بسيار كنجكاو بودم كه بدانم اين عوامل عاطفي مشخصاً چیستند و دقيقاً چگونه باعث مي‌شوند تا اين مردان احساس كنند در زندگي زناشويي خود شكست خورده‌اند. اينجا بودكه دوباره به يكي ديگر از نتايج تعجب‌آور اين تحقيق رسيدم.

وقتي از يك مشاور ازدواج و يا یک زن، دلايل نارضايتي از روابط زناشویی، خيانت و طلاق را مي‌پرسيدم، اولين پاسخي كه دريافت مي‌كردم مربوط به علاقه و ارتباط بود و تقريباً مطمئن بودم كه مردان نيز همين عامل را به عنوان سرچشمه اصلي نارضايتي عاطفي خود عنوان خواهند كرد. در نتیجه اين عامل را نيز جزو پاسخ‌ها گنجاندم. همچنين فكر مي‌كردم كه دومين علت نارضايتي عاطفي مردان، خلق و خوي نامناسب همسرانشان خواهد بود، اما پس از اين كه مدت زيادي در مورد زنان و تغييرات هورموني آنها كه باعث آزار شوهرانشان مي‌شد مطالعه كردم به اين نتيجه رسيدم كه اشتباه مي‌كردم! در ميان همة دلايل ممكن در ايجاد نارضايتي عاطفي مردان، بيشترين پاسخ نارضايتي مردان از عدم قدرشناسي زنان بود.

«عدم توجه كافي و مراقبت همسرم از من كه نشانگر قدر ناشناسي او بود» اين پاسخ مشكل عاطفي 37 درصد از اين مردان بود. همچنين «قطع روابط عاطفي ميان ما» 17 درصد پاسخ‌ها را تشكيل مي‌داد.

اين دو پاسخ كه به طور واضح به توجه، قدرداني و ارتباط عاطفي مربوط مي‌شدند، 54 درصد از دلايل مربوط به نارضايتي عاطفي مردان خيانتكار در هدايت آنها به سوي زنان ديگر را به خود اختصاص داده بودند. علاوه بر دو مورد فوق دلايل ديگري هم در پرسشنامه گنجانده شده بودند كه عبارتند از:

 

«فقدان شرايط لازم براي بحث در مورد عواطف و احساسات واقعي‌مان»

11 درصد

«فقدان ارزش‌ها و علايق مشترك ميان من و همسرم»

10 درصد

«ناراحت، عصبي و پرخاشگر بودن همسرم»

12 درصد

ساير موارد

13 درصد

 

نداشتن ارتباط عاطفي و قدرداني؟!!! به نظر نمي‌رسد كه اين حرف‌ها از زبان يك مرد بيرون آمده باشد.

 

ما بارها و بارها شنيده‌ايم كه  فقط زنان هستند كه به احساسات اهميت مي‌دهند و مردان مانند تخته سنگي هستند كه به كار خود مشغولند و براي شادمان بودن فقط و فقط به روابط جنسي زياد نياز دارند، اما اين يك دروغ بزرگ است.

یا باور اين افسانة غلط را كنار گذاريد و يا منتظر خيانت همسرتان باشيد. من نمي‌گويم كه به طرف شوهرتان بدويد و شروع به صحبت در مورد مسائل عاطفي كنيد. چيزي كه من از صحبت كردن با مردان خيانتكار آموخته‌ام اين است كه صحبت كردن تنها كافي نيست، بنابراين كارهايي كه انجام آنها باعث ايجاد احساس قدرداني در شوهرتان و برقراري ارتباط عاطفي عميقي بين شما مي‌شود را در ادامه به بحث خواهيم گذاشت.

يكي از مرداني كه به همسرش خيانت كرده بود تعريف مي‌كرد كه در روز تولد همسرش، ساعت 30 : 5 صبح بيدار شده بود تا با تهيه يك صبحانه مفصل، همسرش را غافلگير كند. اما دو فرزند كوچك آنها نيز از خواب بيدار می‌شوند و با اصرار شروع به درست كردن ذرت بوداده می‌كنند، كه متأسفانه ذرت‌ها را می‌سوزانند و بوي بد سوختگي در فضاي خانه می‌پيچد، علاوه بر آن آشپزخانه کاملاً ریخت و پاش می‌شود. وقتي مادرشان از شدت بوي سوختگي بيدار و با آن همه شلوغي و بي‌نظمي‌مواجه شده بود از كوره در رفته، مقصود اصلي را ناديده گرفته بود. آن مرد، از اين كه همسرش حتي براي يك لحظه از برنامه‌ريزي او براي صبحانة روز تولدش تشكر نكرده بود به شدت ناراحت شده‌ از خانه بيرون رفته، تا شب هم برنگشته بود. او همان روز براي اولين بار آن زن را ملاقات كرد و هنوز هم چيزي در اين مورد به همسرش نگفته است.

البته اين طور نيست كه  فقط با يك اشتباه، همسرتان به طرف فرد ديگري سوق داده شود. ناگفته پيداست كه زندگي زناشويي اين مرد از مدت‌ها قبل متزلزل و منتظر يك جرقه بود. اما اگر چهرة درماندة او را به هنگام تعريف اين ماجرا مي‌ديديد، باور مي‌كرديد كه اين مسئله، ناخواسته اتفاق افتاده و او هم از كار خودش خشنود نيست.

قصد او خوشحالی همسرش در روز تولدش بود و به جاي اين كه او را خوشحال ببيند با عصبانيت زياد او مواجه شده بود. مشابه اين داستان را بارها و بارها شنيده‌ايم. مردان دوست دارند كه با كارهاي از پيش‌تعيين‌نشدة خود همسرانشان را شگفت‌زده كنند و در مقابل مورد قدرشناسي آنها نيز قرار گيرند اما اگر با عكس‌العملي غير از اين مواجه شوند سردرگم خواهند شد. براي ارائه بهترين عكس‌العمل در چنين مواقعي نياز به دانستن فوت و فن‌هايي است كه در ادامه به آنها خواهيم پرداخت.

زنان معمولاً لاف‌زدن‌هاي شوهرشان را اعتماد به نفس زياد و یا خودپسندي تعبير مي‌كنند. اما به خاطر داشته باشيد كه بچه‌هاي قلدر مدرسه عموماً كساني هستند كه از درون احساس حقارت دارند و مي‌خواهند با دست انداختن بچه‌هاي كوچك‌تر احساس قدرت كنند. فقط به اين دليل كه مردان در ظاهر قدرتمند و قوي به نظر مي‌رسند نمي‌توان استدلال كرد كه آنها واقعاً در مورد مهارت‌ها و توانايي‌هايشان نگران نيستند.

ممكن است در اين مورد صحبتي نكنند و جمله‌اي مثل: «وقتي تو با من اين طور صحبت مي‌كني من احساس ... (بي‌لياقتي)‌ مي‌كنم» را به زبان نياورند، اما اشتباه نكنيد آنها موجوداتي احساساتي هستند كه به گرمي، مهرباني و قدرشناسي نيازمندند. در فرهنگ جديد كه زنان قدرت و احترام بيشتري كسب كرده‌اند مردان تا حدي ضعيف‌تر شده‌اند.

اگر نتواني زندگي مرفهي آماده كني، اگر نتواني براي اوقات فراغت بچه‌ها به خوبي برنامه‌ريزي كني و اگر ... ديگر مرد خوبي نيستي.

نه. چيزهاي مهم‌تري هم هستند. آيا پوشك بچه را عوض مي‌كني؟ آيا روز تعطيلي‌ات را به ديد و بازديد با خانواده همسرت مي‌گذراني؟ آيا گاهي از قبل ترتيبي مي‌دهي تا كسي از بچه‌ها مراقبت كند تا تو و همسرت يك شام را با هم بيرون از خانه صرف كنيد؟ در مورد تميز كردن خانه چطور؟

 

هرچه زمان مي‌گذرد توقع از مردان بيشتر شده و قدرداني از آنها كمتر مي‌شود.

من معمولاً در جلسات اولية مشاورة زناشويي تمرین قدرشناسي را به زوجين پيشنهاد مي‌دهم. به اين ترتيب كه به هر يك از آنها دفترچه‌اي می‌دهم و از آنها می‌خواهم تا موارد قدرداني از همسرشان را در آن يادداشت کنند. اما اين موارد معمولاً بسيار كوتاه است. پس از مرور موارد كه بيش از 2 يا 3 مورد نيستند يك سؤال ساده از آنها مي‌پرسم: «آيا همسرت شغل مناسبي ندارد؟ آيا او يك پدر مراقب و مسئول نيست؟ آيا او براي تفريح و مسافرت شما وقت نمي‌گذارد؟»

 

 

تمرين قدرشناسي

زنان، اغلب تصور مي‌كنند كه اگر مردان كاري را كه از آنها خواسته شده است انجام دهند ديگر سزاوار قدرداني نيستند و فقط در صورتي كه كاري را به صورت خودجوش انجام دهند‌ ارزشمند خواهند بود.
همه ما دوست داريم به خاطر تلاشي كه مي‌كنيم،‌ صرف‌نظر از نوع آن مورد قدرداني قرار بگيريم.
از كارهايي كه شوهرتان انجام مي‌دهد و سزاوار قدرداني است (حتي كارهايي كه خودتان به او گوشزد كرده‌ايد) ليستي تهيه كنید و حداقل سه بار در هفته، چه شفاهي و چه با رفتارهايي كه نشانگر قدرداني شماست از او سپاسگزاري کنيد.

 

 

و هميشه فقط جواب مي‌شنوم: «اما او بايد اين كارها را بكند» به عبارت دیگر ما فكر مي‌كنيم انتظاراتی كه از همسرمان داريم همه از وظايف اوست و سزاوار قدرداني نيست. هرچه ميزان توقع بالا رود، تعداد قدرداني كاهش مي‌يابد. هرچه يك زن كمتر از شوهرش قدرداني و تشكر كند و بيشتر بر كارهايي كه او انجام نداده است، تمركز نمايد انگيزه‌اش براي توجه و مراقبت از همسرش به طرز محسوسي كاهش می‌یابد و اين زماني است كه شوهرش احساس مي‌كند ارتباط عاطفي با او را از دست داده است.

فرآيند منطقي فوق توسط 54 درصد از مردان به عنوان عامل اساسي نارضايتي عاطفي آنان، كه نهايتاً به خيانت آنها انجاميده عنوان شده است.

مردان دوست دارند كه همسرانشان از راه‌هاي مختلفي مثل يك بوسه، پيش‌قدمي در برقراري روابط جنسي، خريدن سي‌دي مورد علاقة آنان،‌ پختن يك غذاي ويژه، گفتن اين كه چقدر خواستني و هيجان‌انگيز هستند و يا رفتارهاي پرمعني ديگر، غافلگيرشان كنند. اين مردان اغلب، قبول داشتند كه آنها هم مي‌بايست رفتارهاي مشابهي به همسرانشان ارائه مي‌دادند. اما به هر حال فقدان شديد رفتارهاي حاكي از محبت و توجه در زندگي زناشويي محرك اصلي آنها در اقدام به خيانت بوده است.

آنها توقع نداشتند كه هر روز از زبان همسرانشان بشنوند كه شوهران خوب و پركاري هستند بلكه فقط مي‌خواستند همسرانشان تلاش آنها در جهت انجام صحيح كارها را ببينند و با ارائه رفتارهاي ساده از آنها تشكر كنند تا بدين وسيله اولين عامل گرايش مردان به خيانت را خنثي نمايند.

«من نمي‌دانستم چطور به همسرم بگويم مرا دوست داشته باشد و به من بگوید كه خوش‌تيپ و جذاب هستم! ممكن است واقعاً اين‌قدرها هم خوش‌تيپ و جذاب نباشم،‌ اما او همسر من بود و من دوست داشتم اين حرف‌ها را از زبان او بشنوم.»

اين مرد توضيح داد كه تمايل به برقراري روابط جنسي بيشتر و تغيير دادن برخي از رفتارهاي همسرش را داشته و می‌خواست وقتي موفقيتي در كارش حاصل مي‌شود همسرش نيز اين موفقيت را با او جشن بگيرد، البته نه فقط به اين دليل كه اين موفقيت درآمد بيشتري را در پي خواهد داشت بلكه به خاطر تلاشي كه او جهت بهبود شرايط شغلي‌اش انجام داده است.

هرچند اجتماع رفته رفته به سمتي پيش می‌رود كه نقش‌ها را براساس جنسيت افراد تعيين نكنند، اما هنوز هم مسئوليت حمايت از خانواده و تأمين نيازهاي مالي به عهده مردان است در حالی‌که قدرداني از آنها به فراموشي سپرده شده است. البته این طرز تفکر به دليل اينكه زنان هم در تأمين درآمد خانواده سهيم هستند گسترش پیدا کرده است.

من به هيچ وجه قصد ندارم بگويم كه فقط مردان لایق قدردانی هستند و زنان نياز به قدرداني ندارند، اما چون هنوز هم در بسياري از فرهنگ‌ها فشار مالي خانواده بر دوش مردان است و اين مسئوليت صرف‌نظر از ميزان درآمد خانواده، مسئوليت سنگيني است،‌ در مجموع، فشارهاي اجتماعي كه شوهران مجبور به تحمل هستند بيشتر از زنان است.

اگر خانواده‌ای دچار مشكلات مالي شود، كمتر كسي زن را مسئول اين مشكل خواهد دانست، اما تقريباً همه، شوهر را برای جلوگيري نکردن از اين بحران مورد سرزنش قرار خواهند داد.

ژول براي من از شرايط محيط كارش تعريف مي‌كرد:

«آن جلسه براي من بسيار مهم بود و همة شركا در آن حضور داشتند. من سال‌ها همة وجودم را صرف پيشرفت اهداف اين شركت كرده بودم و واقعاً منتظر بودم كه در اين جلسه مرا يكي از شركا معرفي كنند. اما نه تنها اين‌طور نشد بلكه برادرزادة يكي از شركا را كه همه چیز را از من ياد گرفته بود به عنوان رئيس من معرفي كردند. موقعيت بسيار بدي بود. واقعاً شوكه شده و جلسه را ترك كردم. اين فكر كه سال‌ها به اندازة همة شركا در آن شركت لعنتي زحمت كشيده و حالا رها شده بودم مرا ديوانه مي‌كرد. تصميم گرفتم استعفا بدهم، اما ناگهان يادم آمد كه در حال بازسازي خانه هستم و با استعفاي من، تأمين هزينه‌هاي بازسازي غيرممكن مي‌شد. نمي‌دانستم چطور با اين مسئله كنار بيايم فقط مي‌دانستم كه بايد راهي پيدا كنم.»

او مجبور شد كه با اين موقعیت تحقيرآميز كنار بيايد وگرنه قادر به انجام تعهدات مالي خود جهت بازسازي خانه نبود. اما آیا كسي بود كه از او قدرداني كند؟!

مردان از كودكي آموخته‌اند كه بايد براي انجام و اتمام مسئوليت‌هايشان مورد تقدير قرار گيرند. سعي كنيد بپذيريد كه حمايت همه‌جانبه او از شما بخشي از هويتي است كه از كودكي آويزه گوشش شده است و نياز دارد كه در اين مورد از شما نمره خوبي بگيرد. او مي‌خواهد از شما بشنود كه وضع خوب زندگي‌تان، اين كه توان مسافرت بردن بچه‌ها،‌ خريدن هدايا و لباس‌هاي خوب و .. را داريد همه به خاطر سخت‌كوشي اوست و شما از او سپاسگزاريد. انجام اين كار هيچ ضرري براي شما ندارد، بلكه باعث مي‌شود تا به ارضاي يكي از نيازهاي عاطفی همسرتان اقدام نماييد.

 

نقش خانواده و دوستان شوهرتان در ارتكاب او به خيانت

داستان الن و تأثیر دوستان بد

«من واقعاً نمي‌دانستم با راجر چه كار كنم. او دوست دوران كودكي شوهرم جري بود. درست است كه من طرز رفتار او را نمي‌پسنديدم، اما نمي‌توانستم به همسرم در مورد دوستانش امر و نهی کنم. پيش خودم فكر مي‌كردم چه اشكالي دارد كه او چند ساعتي از روزهاي تعطيلي‌اش را با دوستش به كافي‌شاپ يا تماشاي فوتبال برود! و حالا مي‌دانم كه آن موقع يك احمق كور بيشتر نبودم. اگرچه راجر بالاخره از زندگي ما بيرون رفت. اما اثر خود را در شكست ازدواج ما تا ابد باقي گذاشت.»

الن به صميمي‌ترين دوست دوران كودكي همسرش علاقه‌اي نداشت و او را مشوق همسرش به سوي خيانت مي‌دانست و البته نسبت به برادر شوهرش نيز همين حس را داشت، اما فكر مي‌كرد در جايگاهي نيست كه نسبت به ارتباط دو برادر اعتراضي بكند. بعد از تولد سومين فرزندش او به شوهرش مشكوك و پس از چند ماه مطمئن شد كه شوهرش واقعاً به او خيانت مي‌كند. ديگر هيچ دليلي براي اعتماد دوباره به همسرش نمي‌ديد.

او از شوهرش شنيده بود كه راجر قرارهايش را در يك كافي‌شاپ واقع در ساحل، جايي كه برادر جري هم معمولاً به آنجا رفت و آمد مي‌كرد ترتيب مي‌دهد. الن يك نفر را اجير كرد تا شوهرش را تعقيب كند و به او گزارش دهد،‌ او هم بلافاصله عكس‌هايي از جري و خانمي‌كه همراهش بود براي الن آورد. جري در ابتدا همه چيز را انكار كرد، اما بالاخره اعتراف كرد كه به همسرش خيانت كرده و از كار خود پشیمان است و حاضر است تا براي حفظ خانواده‌اش هركاري لازم باشد انجام دهد. الن دوست داشت حرف‌هاي شوهرش را باور كند اما نمي‌دانست چطور دوباره به او اعتماد كند.

«يادم مي‌آيد يك شب به جري گفتم یا همه چيز بايد بين ما تمام شود یا اين كه او به من قول بدهد ديگر هيچ ارتباطي با راجر نداشته باشد و برادرش را هم فقط در خانة خودمان ملاقات كند. اما جري مثل ديوانه‌ها شروع به فرياد زدن كرد و گفت كسي كه مستوجب سرزنش است خود اوست نه برادر يا بهترين دوستش راجر. صادقانه بگويم من هم مي‌دانستم كه مقصر اصلي خود اوست، اما با اين كار قصد داشتم خودم را آرام كرده و احساس بهتري داشته باشم و به خودم اميد دهم كه احتمال ايجاد تغيير در زندگي وجود دارد و من مي‌توانم دوباره به همسرم اعتماد كنم. چرا كه نمي‌توانستم با اين نگراني هميشگي كه او باز هم به من خيانت خواهند كرد،‌ زندگي كنم.»

 

ممكن است شوهر شما دوست مجردي داشته باشد كه انجام كارهای خلاف به نظرش خيلي قبيح نباشد، اما آيا براي شوهر شما هم جايز است كه همراه دوست مجردش پيش برود؟ يا شوهرتان دوستي دارد كه به همسرش خيانت مي‌كند، آيا به نظر شما لازم نيست كه او را وادار به قطع ارتباط با اين دوست كنيد؟

براي پاسخ به اين سؤالات نتايج تحقيق در زمينه ميزان تأثير دوستان و خانوادة مردان در خيانت آنها به همسرانشان را به دقت مطالعه نماييد:

 
تأثير دوستان و خانواده

- آيا در ميان دوستان شما كساني بودند كه به همسران خود خيانت كنند؟

مردان وفادار و بدون سابقه خيانت              بله: 47 درصد        خير: 53 درصد

مردان داراي سابقة خيانت                       بله: 77 درصد          خير: 23 درصد

- آيا از ميان اعضاي نزديك خانوادة شما كسي هست كه به همسرش خيانت كند؟

مردان وفادار و بدون سابقة خيانت              بله: 33 درصد        خير: 67 درصد

مردان داراي سابقه خيانت                       بله: 53 درصد        خير: 47 درصد

- آيا پدر شما مشكوك به خيانت به همسرش بوده است؟

مردان وفادار و بدون سابقه خيانت              بله: 28 درصد        خير: 72 درصد

مردان داراي سابقه خيانت                       بله: 50 درصد        خير: 50 درصد

- آيا شما اطمينان داريد كه پدرتان به دفعات به همسرش خيانت كرده است؟

مردان وفادار و بدون سابقة خيانت              بله: 8 درصد          خير: 92 درصد

مردان داراي سابقة خيانت                       بله: 21 درصد        خير: 79 درصد

يكي از قابل توجه‌ترين نتايج به دست آمده از این تحقيق، وقتي بود كه دو گروه مردان با دوستانشان مقايسه شدند. وقتي از هر دو گروه پرسيده شد كه آيا دوستان نزديكي دارند كه به همسرانشان خيانت كنند، مردان خيانتكار 30 درصد بيشتر از مردان وفادار وجود دوستان خيانتكار را گزارش كردند و فقط 23 درصد از مردان خيانتكار گفتند كه دوست خيانتكاري نداشته‌اند. البته درست است كه تعداد زیادی از مردان وفادار، علي‌رغم داشتن دوستان خيانتكار بازهم وفادارند، اما به هر حال احتمال خيانت مرداني كه دوست خيانتكار دارند، بسيار بيشتر است.

دوستان ما بسيار بيشتر از آنچه که فکر مي‌كنيم بر ما تأثير دارند. وقتي دوست نزديكي داريم كه به راحتي مرتكب خيانت به همسرش مي‌شود، باعث مي‌شود كه به مرور اين عمل به عنوان قسمتي از زندگي روزمره ما جا بيفتد. پس چرا اجازه مي‌دهيم كه خيانت قسمتي از محيط اجتماعي ما شود؟ چرا با رفت و آمد با چنین كساني خيانت را به يك فرهنگ جا افتاده در خانواده تبديل مي‌كنيم؟ آگاه باشيد هرچند كه رفیق خوب بسيار مقدس است،‌ اما رفیق بد مي‌تواند بسيار خطرناك باشد.

رفاقت مي‌تواند بر زندگي‌هاي زناشويي بسيار عالي و مستحكم هم تأثير گذارد و اينجاست كه ماهيت دوستان اهميت پيدا مي‌كند. يكي از خويشاوندان ما كه بيش از چهل سال با همسرش زندگي عاشقانه‌اي دارد، ادعا مي‌كند بين دوستانشان حتي يك زوج مشکل‌دار هم ندارند.

 

وقتي شوهرتان دوست نزديكي دارد كه به همسرش خيانت مي‌كند،‌ وظيفه شما چيست؟

كمتر زني است كه تأثیر دوستي مثل راجر را در زندگي همسرش مثبت ارزيابي كند، اما آنچه كه بسيار مهم است طرز برخورد شما با اين مسئله است. حداقل كاري كه مي‌توانيد انجام دهيد اين است كه از همسرتان بخواهيد دوستش را فقط در خانه خودتان ملاقات كند و يا سعي كنيد شما هم آنها را در قرارهاي خارج از خانه همراهي كنيد. شايد نتوانيد شوخي‌هايي كه در مورد رابطه با زنان ديگر مي‌كنند متوقف كنيد، اما با حضور خود احتمال درگير شدن شوهرتان در اين گرداب را به حداقل مي‌رسانيد و حتي مي‌توانيد صحبت در مورد اين مسائل را نيز محدود نماييد و اين امكان‌‌پذير نيست مگر اين كه اغلب اوقات اطراف همسرتان باشيد.

الن فکر می‌کرد وقتي راجر - دوست همسرش - ماجراي گرفتاري‌هايي را كه در راه خيانت به همسرش متحمل شده تعريف مي‌كند، شايد شوهرش با شنیدن این مشكلات عبرت بگیرد، اما من اين‌طور فكر نمي‌كنم. حتي اگر او خيانت به همسرش را به عنوان يك عمل زشت بداند، ولی اظهار آن، پيامی در مورد هنجار بودن خيانت، به شوهر شما منتقل خواهد کرد. پس سعي كنيد با كساني رابطة اجتماعي برقرار كنيد كه روابطي سالم و برپاية وفاداري دارند.

علاوه بر دوستان، لازم است كه نسبت به اعضاي نزديك خانوادة همسرتان نيز دقیق باشيد. در واقع فقط 33 درصد از مردان وفادار، وجود فرد خیانتکاری را در بين اعضاي خانوادة خود گزارش كرده بودند. در حالي كه از بين مردان خيانتكار 53 درصد از حضور چنين افرادي در بين اعضاي خانوادة خود خبر مي‌دادند. 

آيا شما مي‌توانيد به همسرتان بگوييد كه با پدر يا برادرش به دليل اين كه به همسرانشان خيانت مي‌كنند،‌ قطع رابطه كند؟ چنين كاري ممكن نيست، اما بايد آگاه باشيد كه احتمال فريب خوردن همسرتان در چنين شرايطي بسيار زياد است. پس بايد در مورد ايجاد فضايي امن در زندگي مشترك خود هوشيارتر عمل نماييد.


داستان تأثیر پدرشوهری با سابقه خیانت به همسر در زندگی شما

«من پانزده ساله بودم كه پدرم را با زن ديگري ديدم.» پيت براي من توضيح مي‌داد كه وقتي براي اولين بار فهميد پدرش به نامادري‌اش خيانت مي‌كند چه احساسي داشت: «من به پدرم مشكوك بودم و البته مادرم هم، دليل جدا شدنش از پدرم را همين موضوع می‌دانست.» پيت در يك گردش علمي، پدرش را در حال قدم زدن با یک خانم دیگر دیده بود.

آن خانم يك طراح داخلي و در حال بازسازي خانة آنها بود. «وقتي دوستم با تعجب به آنها اشاره كرد من حالتي دفاعي به خود گرفته و به او گفتم كه آنها فقط با هم همکارند، اما مي‌دانستم كه واقعيت چيز ديگري است. من هرگز اين موضوع را جايي بازگو نكردم، اما هربار كه آن خانم را مي‌ديدم نفرتم بيشتر مي‌شد. شرم‌آور اينجاست كه سال‌ها بعد خودم با برقرار كردن ارتباط با خانمي‌كه با خانوادة من ارتباط نزديكي داشت و به خانة ما رفت و آمد مي‌كرد (وكيل خانوادگي‌مان)، همسر و فرزندانم را وادار به تجربة‌ تلخي كردم كه خودم در نوجواني تجربه كرده بودم.»

در تحقیقات من، 50 درصد از مردان خیانتکار، عنوان کردند پدرانشان هم، مشكوك به خيانت بودند يا واقعاً به همسرشان خيانت مي‌كرده‌اند. در مقابل، فقط 28 درصد از مرداني كه به همسرانشان وفادار بودند موقعيت مشابهي را گزارش كردند. به علاوه تعداد مرداني كه به دفعات شاهد خيانت پدران خود بودند در ميان مردان خيانتكار بسيار بيشتر از مردان وفادار بود؛ یعنی، 21 درصد در مقابل 8 درصد.

ميزان شيوع خيانت و دفعات ارتكاب آن در ميان مرداني كه پدراني خیانتکار دارند به مراتب بيشتر از ساير مردان است.

 

نحوة ارزيابي مردان از زندگي زناشويي والدينشان

وقتي از مردان سؤال شد كه زندگي مشترك والدينشان را چگونه ارزيابي مي‌كنند، اوضاع از قبل هم پيچيده‌تر شد.

49 درصد مردان با سابقة خيانت به همسر، زندگي مشترك والدينشان را عموماً مثبت و 51 درصد، منفي و همراه با كشمكش‌هاي زياد ارزيابي نمودند. اما از ميان مردان وفادار 82 درصد زندگي مشترك والدين خود را مثبت و فقط 18 درصد منفي گزارش نمودند.

زاك چهار سالي بود كه با پدرش صحبت نمي‌كرد. او به طرز وحشتناكي از رفتار پدر با مادرش در دوران كودكي‌اش عصباني بود و بلافاصله پس از جدايي پدر و مادرش در هفده سالگي نقش پدر را به عهده گرفت و حامي‌مادرش شد. «خنده‌دار بود كه من در حال رشد كردن و بزرگ شدن از مادرم هم مراقبت مي‌كردم و خيلي زود فهميدم كه زندگي با مادرم كار راحتي نيست او واقعاً بهانه‌گير بود و از همه كينه به دل مي‌گرفت و با اين رفتارهايش مرا آزار مي‌داد من هم مجبور مي‌شدم فرياد بكشم. اين نحوة زندگي در دوران نوجواني و جواني براي من عادت شد و مرا واداشت تا با همسرم هم به همين شيوه رفتار كنم. به همين دليل همسرم هميشه به شيوة حرف زدن من معترض بود. پس از اين كه دوبار ازدواج كردم و به هر دو آنها هم خيانت كردم،‌ فهميدم که خودم هميشه آمادة دعوا كردن هستم، در صورتي كه قبلاً آنها را آدم‌هاي نامناسبی برای زندگی زناشویی می‌دانستم. نمي‌دانم اگر زندگي پدر و مادرم آن‌قدر آشفته نبود، اوضاع زندگي من چقدر با الآن فرق مي‌كرد، اما مطمئنم كه روابط من با زنان در بزرگسالي بسيار مناسب‌تر مي‌شد.»

اكثر ما دوست نداريم باور كنيم كه اتفاقات دوران كودكي‌مان رفتار ما را در بزرگسالي رقم مي‌زنند، بلكه مي‌خواهيم باور كنيم كه گذشته‌ها گذشته و ما قادر به تغيير هر چيزی هستیم به همين دليل ناآگاهانه به همان شيوه ادامه مي‌دهيم. اما ما مجبوريم كه براي برنامه‌ريزي زندگی آينده به گذشته‌ها بنگريم.

تجارب دوران كودكي به عنوان صداهايي از گذشته، به طرق مختلف و به ميزان زيادي در رفتار كنوني ما تأثير مي‌گذارند. حتي اگر افراد مهم و تاثیر‌گذار در زندگي گذشته‌مان حضور نداشته باشند.

وقتي پسربچه‌اي در خانواده‌اي كه در فرهنگ آن خانواده خيانت امري عادي است بزرگ مي‌شود در بزرگسالي نيز افكارش پیرامون اين موضوع متمرکز می‌شود، ممكن است شما اين‌گونه استدلال كنيد كه وجود يك پدر خيانتكار ايجاد فرهنگ نمي‌كند، اما حتماً يك سبك ويژه را در زندگي ايجاد مي‌نمايد. اين كار چه در خانواده تأييد شود و چه تقبيح، با وجود چنين فردي در خانواده، خيانت كردن امری عادی جلوه خواهد كرد.

وقتي زن و شوهري از هم جدا مي‌شوند، هيچ كس هورا نمي‌كشد و همه به عنوان يك شکست به قضيه نگاه مي‌كنند، اما اين يك واقعيت است كه احتمال كشيده شدن فرزندان آنها در بزرگسالي به سوي طلاق بسيار بيشتر از ديگر افراد است و علت آن وجود فرهنگ طلاق و تاثیر آن در خانواده است.

والدين شوهر شما درست يا غلط الگوي او بوده‌اند و اين فقط شامل چيزهايي كه به طور شفاهي به او آموزش داده‌اند نمي‌شود، اگر پدرشوهرتان به همسرش خيانت مي‌كرده است خواه ناخواه به پسرش نيز درس‌هايي در مورد خيانت آموخته است و به عكس اگر پدرشوهرتان مردي وفادار بوده است، همسرتان نيز از وفاداري پدرش درس‌هاي ارزشمندي آموخته كه احتمال خيانت كردن او را بسيار كاهش مي‌دهد و این در مورد نحوة زندگي مشترك و روابط والدين شوهرتان در زمان كودكي او صادق است.

سعي كنيد در مورد خانوادة همسرتان اطلاعات بيشتري كسب كنيد. اگر پدرش انحرافي در اين زمينه داشته، ببينيد كه اين قضيه چقدر ادامه پيدا كرده است و چند بار. شما قادر به تغيير دادن گذشتة همسرتان نيستيد، اما مي‌توانيد از آن آگاه شده و براي ايجاد تغييرات مثبت در پيام‌هايي كه از گذشته‌اش دريافت كرده است زمان بيشتري را با او صرف كنيد.

در ابتداي كار با گفتن جمله‌اي مثل «پدرت به تو آموخته كه خيانت كردن كار خوبي است» اوضاع را خراب نكنيد. با اين كار شما در نظر او آدم گستاخي خواهيد بود كه ادعاي روان‌شناسي دارد. فقط سعي كنيد تا در مورد همه تجارب گذشتة همسرتان اطلاعاتي كسب كنيد. او چطور و در چند سالگي از اين واقعيت مطلع شده است؟ آيا در اين باره با كسي در خانواده و يا خارج از آن صحبتي كرده است؟ فقط صحبت و بررسي مداوم است كه مي‌تواند به طرز شگفت‌آوري عقيده‌اي را كه از كودكي در ذهنش القا شده است (اين كه خيانت كردن ممكن است براي بهترين انسان‌ها هم اتفاق بيفتد) در هم بشكند.

به علاوه يكي از بزرگ‌ترين مزاياي اين كنجكاوي‌ها، اين است كه به محض در میان گذاشتن اين قسمت از زندگي‌اش، شما بخشي از دنياي كهن كودكي او مي‌شويد و اين دنيا ديگر فقط مربوط به او و اعضاي خانوادة اوليه‌اش نيست، حالا اين دنيا به شما هم مربوط است و شما به خوبي مي‌توانيد خود را به عنوان قسمتي از دنياي كودكي او تثبيت نماييد. حتي اگر هيچ خيانتي را احتمال نمي‌دهيد باز هم با او در مورد زندگي مشترك پدر و مادرش صحبت كنيد. به دقت گام برداريد و قضاوت نكنيد. از گفتن جملاتي مثل «من نمي‌توانم باور كنم كه آنها اين كارها را مي‌كردند» پرهيز كنيد.

دومين توصيه اين است كه به همسرتان قدرت و اختيار بدهيد و بگذاريد بداند كه شما با او هستيد و به خاطر نيرويي كه صرف بازسازي تأثيرات مخرب دوران كودكي‌اش مي‌كند از او سپاسگزاريد.

سينتيا از پدرشوهرش متنفر بود و اصلاً از شنيدن اين يافته‌هاي آماري متعجب نشد. «من مي‌دانستم كه پدرشوهرم مردي حريص و زنباره است و طرفداري هميشگي شوهرم از او مرا ديوانه مي‌كرد. مادرش هم بهتر از او نبود. چون پس از مدتي به اين نتيجه رسيده بود كه چون توان مبارزه ندارد پس بهتر است تحمل كند. شوهرم نوجوان بود كه پدر و مادرش توافق كردند با وجود علني شدن خيانت‌هاي پدرش با همين وضع به زندگي خود ادامه دهند. آنها هنوز هم با هم زندگي مي‌كنند و شوهرم ادعا مي‌كند پدرش ديگر به كارهاي گذشته‌اش ادامه نمي‌دهد. اما من هرگز باور نمي‌كنم كه او حتي تا روز تدفينش از اين كارها دست بردارد.» سينتيا قبلاً هيچ‌گاه در مورد احساسش نسبت به پدرشوهرش چيزي نگفته بود،‌ اما آن‌قدر از اين مسائل خشمگين بود كه هر بار با شوهرش در مورد خانوادة او صحبت مي‌كرد، عصباني مي‌شد و به شوهرش پرخاش مي‌كرد و اين كار باعث مي‌شد تا او در مقابل سينتيا بايستد و از والدينش حمايت كند. حتي پس از اين كه سينتيا مطمئن شد شوهرش هم به او خيانت مي‌كند باز هم او از والدينش دفاع مي‌كرد و از پذيرفتن تأثير آنها در ارتكاب او به اين عمل امتناع مي‌كرد.

بچه‌ها در هيچ سني دوست ندارند والدين خود را كنار گذارند. اجتماع به ما آموخته است كه به والدينمان احترام گذاشته و از آنها قدرداني كنيم. اگرچه برخي افراد از آنها بسيار گله مي‌كنند، اما همیشه پدر و مادرشان را دوست دارند. شما نبايد در هنگام گفتگو با شوهرتان به خانواده‌اش حمله كنيد، اگر اين كار را بكنيد او هم مانند شوهر سينتيا عكس‌العمل نشان داده و از والدينش دفاع خواهد كرد. شما مي‌توانيد راجع به خوبي و بدي يا زشتي عمل والدين به طور عام صحبت كنيد و با بحث كردن در بارة دوران كودكي همسرتان راهي براي برقراري ارتباط با گذشتة او بيابيد. اين يك اصل است كه هرچه كمتر قضاوت كنيد او راحت‌تر در مورد گذشته پدر و مادرش با شما صحبت خواهد كرد. سعي كنيد هنگام گوش دادن به صحبت‌هاي او كمتر از اصواتي مثل نه! اوه! بيچاره تو و ... استفاده كنيد تا او بتواند راحت‌تر احساساتش را بروز دهد. اگر بيش از آنكه او انتظار دارد احساسات به خرج دهيد،‌ شوهرتان بحث را تمام كرده و شروع به گفت جملاتي مثل «البته آن‌قدرها هم كه فكر مي‌كني بد نبود، درواقع اين شرايط باعث شد تا من قوي‌تر بار بيايم و آخرش خوب تمام شود.» مي‌كند. اين تفاسير راهنماي خوبي است براي فهميدن اين كه احساساتي كه به خرج داده‌ايد بيش از مقداري بوده است كه او احساس راحتي بكند.

 

تأثير همكاران و آشنايان داراي سابقة خيانت بر زندگي شما

در مورد همكاران و آشنايان، نگراني اندكي كمتر مي‌شود. نتايج تحقيق، تفاوت زيادي بين همكاران و آشنايان مردان وفادار و مردان خيانت‌كار نشان نداد، اما بازهم به هوشياري شما بستگي دارد كه تشخيص دهيد دنياي پيرامون همسرتان چه نقشي در ارتكاب او به خيانت خواهند داشت. ممكن است او اين عمل را زشت بشمارد، اما حضور افرادي كه او را در جزئيات خيانت به همسرشان سهيم مي‌كنند كافي است تا محركي براي او باشد. اين آخرين موردي است كه بايد به آن دقت شود. صحبت كردن در اين مورد ممكن است شما را از ماجرا دورتر كند در حالی که گسترش روابط با كساني كه كاملاً به خانواده‌شان وفادارند ارزشمندترين روشي است كه مي‌توانيد در اين مورد ايجاد نماييد.

 
دربارة زنان ديگر

54 درصد مردان مورد مطالعه در اين تحقيق (از گروه مردان خيانتكار)  فقط با يك زن غير از همسرشان ارتباط برقرار كرده بودند و 46 درصد به دفعات با زنان ديگري در ارتباط بودند. 46 درصد، كمتر از يك سال به اين كار ادامه داده بودند، 24 درصد؛ بين يك تا دوسال 9 درصد؛ بين دو تا چهار سال و 21 درصد باقيمانده؛ بيش از چهار سال به اين كار ادامه داده بودند و متوسط زمان تأهل اين مردان از اولين تجربه خيانتشان نيز شش سال بود.

 

داستان تد؛ دوست دوران دانشگاه

«من هرگز نمي‌توانستم براي همسرم توضيح دهم كه چرا با زنان ديگر احساس خوبي دارم. چون او مي‌خواست باور كند كه من يك تفالة بي‌ارزش بيشتر نيستم.» وقتي يكي از دوستان دوران دانشگاه تد به شهر آنها نقل مكان كرد يازده سال از ازدواج تد مي‌گذشت. چهارده سال بود كه آنها يكديگر را نديده بودند، اما تد گاهگاهي به او فكر مي‌كرد و از اين كه از موقعيت كنوني او خبري بشنود، به هيجان مي‌آمد. تد شنيده بود كه او ازدواج كرده، اما بلافاصله همسرش را از دست داده است. بعدها، اين دوست قديمي تد معشوقه او شد. همسرش خشمگين بود و احساس مي‌كرد كه او ديگر صداقت و سادگي‌اش را از دست داده است. «شايد او حق داشت، من نبايد اين كار را با او و بچه‌هايم و حتي با شيلا - همان زني كه با او رابطه برقرار كرده بودم - مي‌كردم، اما همسرم آن‌قدر از فهميدن اين موضوع عصباني بود كه هرگز نخواست تا دليل واقعي اين اتفاق را بداند. به نظر او من آدم وحشتناكي بودم كه از چيزهاي خوبي مثل همسر و فرزندانم دل كنده بودم. اما من قضيه را اين‌گونه نمي‌ديدم. ماه‌ها براي مشاوره زمان گذاشتم تا خودم را بهتر بشناسم، گريه كردم، از همسرم عذرخواهي كردم،‌ اما هر وقت نوبت من شد تا دربارة‌ آنچه برايم اتفاق افتاده بود صحبت كنم هميشه فقط يك پاسخ شنيدم: «از اين حرف‌ها به عنوان بهانه استفاده نكن.»

اما تجربة من با شيلا كاملاً متفاوت بود. وقتی به آپارتمان او مي‌رفتم با كارهاي ساده مثل يك مشتمال يا يك فنجان قهوه، محبت خود را نشان مي‌داد و يا اين كه فقط مي‌نشست و منتظر مي‌شد تا دربارة اتفاقاتي كه در طي روز براي من افتاده، بشنود. من دنبال رابطه جنسي نبودم، پيش مي‌آمد كه مدت زيادي بدون برقراري هيچ رابطة جنسي بگذرد اما صادقانه مي‌گويم كه اصلاً حس بدي نداشتم. برقراري رابطة جنسي با او فقط به اين دليل برايم جذاب‌تر بود که او بسيار به من علاقه داشت.

تد توضيح مي‌داد كه اغلب مردان چطور فكر مي‌كنند و چرا همسرانشان را با زنان ديگر معاوضه مي‌كنند. چه چيزي در وجود اين زنان بود كه چنين قدرتي باورنكردني در جذب مردان داشتند.

آيا اين زنان واقعاً از نظر فيزيكي بسيار جذاب‌تر بودند يا مردان مي‌توانستند به طرقي با اين زنان معاشرت كنند كه با زنان خود نمي‌توانستند؟

آيا روابط جنسي جذاب‌تر با آنان به اين دليل بود كه اين زنان چيزهايي را كه هر زني بايد بداند مي‌دانستند؟ نه. واقعاً همة واقعيت اين نيست.

تعجب‌آور بود كه فقط 12 درصد از مردان ادعا مي‌كردند كه اين زنان جذابيت فيزيكي بيشتري نسبت به همسرانشان داشتند. اين بدان معني است كه 88 درصد مردان جذابيت فيزيك زنان خود را به همين اندازه و يا حتي بيشتر مي‌ديدند. منظور اين نيست كه به آراستگي ظاهر خود توجه نكنيد، اما براي جلوگيري از ادامة خيانت همسرتان روش‌هاي بسيار مؤثرتري وجود دارد كه مي‌توانيد انرژي‌تان را در آن زمينه‌ها صرف نماييد.

اكنون ديگر بايد حدس بزنيد كه بهترين روش كدام است. اين تحقيق نشان داد كه مهم‌ترين تفاوت اين زنان با همسران مردان خيانتكار اين است كه رفتار اين زنان باعث مي‌شود تا مردان احساس كنند خواستني و دوست‌داشتني هستند و به همين دليل از آنها قدرداني مي‌شود. 28 درصد از مردان خيانتكار اين نظر را تأييد كردند.

9 درصد نيز «وجود رابطة عميق‌تر از آنچه با همسرم داشتم» را به عنوان تفاوت اساسي اين رابطه در مقایسه با همسرشان گزارش نمودند. بنابراين به راحتي مي‌توان گفت كه 37 درصد مردان احساس مي‌كردند كه تفاوت اساسي ميان همسرانشان و اين زنان، لذت و اغناي عاطفي آنان بوده است.

آيا مردان مي‌توانستند با اين زنان ارتباط آزادتري داشته باشند؟ فقط 12 درصد اين‌طور فكر مي‌كردند. آيا اين رضايت مربوط به داشتن علايق و ارزش‌هاي مشترك بود؟ فقط 11 درصد چنين احساسي داشتند. آيا اين رضايت مربوط به نحوة برقراري روابط جنسي بود؟ ارائة رفتارهاي جنسي جديد و متفاوت با آنچه که همسرشان ارائه مي‌داد. 22 درصد چنين پاسخي دادند. گرچه اين ميزان، مقدار خيلي زيادي نبود، اما به هر حال دومين دليل مردان براي ارتكاب به اين عمل بود.

اين نتايج با آنچه كه مردان در مصاحبه‌ها دربارة همسرانشان مي‌گفتند نيز مطابقت داشت. مردان عمدتاً به دنبال برقراري روابط عاطفي بيشتر با همسرانشان هستند و وقتي كه به هر دليل خود را در رسيدن به اين هدف ناتوان مي‌بينند به اين آرزوي خود در جايي بيرون از روابط زناشويي تحقق مي‌بخشند و به دنبال آن طبيعتاً روابط جنسي بهتري نیز برقرار مي‌کنند.

در قسمتي از اين تحقيق سؤالي خصوصي در مورد روابط جنسي با اين زنان پرسيده شد. سؤال اين بود كه: آيا اين روابط با آنچه كه با همسرتان داشتيد بسيار متفاوت بود؟

68 درصد مردان گفتند كه بسيار متفاوت بود. اين نتيجه بسيار تكان‌دهنده بود، زيرا فقط 8 درصد مردان وجود نارضايتي جنسي را به عنوان مشكل اساسي خود هنگام شروع به خيانت عنوان كرده بودند، اما اكنون 68 درصد از آنها تفاوت بسيار زياد اين روابط را با آنچه كه با همسرانشان داشتند گزارش مي‌كردند. پس مي‌توان نتيجه گرفت كه اين مردان از ابتدا به دنبال روابط جنسي بهتر و زني زيباتر از همسرشان نبودند و در اغلب موارد هم كسي زيباتر از همسرشان پيدا نمي‌كردند و حتي با وجودي كه فقط 22 درصد مردان گفته بودند كه اين زنان رفتارهاي جنسي متفاوتي ارائه مي‌دهند. اما براي 68 درصد مردان روابط جنسي جديد با آنچه كه با همسرانشان داشتند بسيار متفاوت بود.

آيا مطلوب‌تر بودن روابط جنسي جديد به دليل مهارت بيشتر اين زنان در اين رابطه است؟ بعيد به نظر مي‌رسد! به خاطر داشته باشيد كه اغلب زنان زيباتر يا جذاب‌تر از همسران آنها نبودند و خنده‌دار است اگر فكر كنيم كه اين زنان براي انجام اين روابط آموزش ديده‌اند و يا زيركي بيشتري دارند. به احتمال زياد دليل اين است كه جنبة احساسي رابطه؛ يعني رضايت عاطفي كه مردان از اين رابطه كسب مي‌كنند، باعث مي‌شود كه روابط جنسي بهتري نيز داشته باشند. مردان در ارتباط با اين زنان عشق بيشتري دريافت مي‌كنند، زيرا اين مردان در خانه‌هاي خود كمبود محبت و استرس زيادي را احساس مي‌كنند و وجود استرس كمتر در رابطة جديد باعث مي‌شود تا فقط به چيزهاي خوب اجازة بروز دهند.

هر ذره از تلاشي كه جهت بهبود روابط عاطفي با همسرتان كنيد به سرعت منجر به برقراري روابط جنسي بهتر و رضايت‌بخش‌تر خواهد شد و گسترش ميزان قدرداني و رفتارهاي محبت‌آميز نسبت به او همانند يك شوك به سرعت، روابط عاطفي و فيزيكی شما را متحول خواهد كرد.

 

مردان خيانتكار اين زنان را كجا ملاقات مي‌كنند؟

شوهرتان كجا ممكن است زني را ملاقات كند كه  تهديدي براي زندگي مشترك‌تان باشد؟

اولين جايي كه به نظر بسيار مهم مي‌رسد محيط كاري اوست. 40 درصد مردان مورد تحقيق ما، اين زنان را در محيط كار خود ملاقات كرده بودند. پس لازم است كه همة افرادي را كه در محيط كار شوهرتان حضور دارند و ارتباط كاري با او دارند بشناسيد. طي بيست سال تجربة كاري، متوجه شدم كه وقتي هويت اين زنان روشن مي‌شود، همسران این مردان بسيار شوكه مي‌شوند، زيرا شوهرانشان قبلاً به روش‌هايي كه مورد سوءظن قرار نگيرند در مورد اين زنان صحبت مي‌كردند.

وقتي شوهرتان در مورد اين كه مثلاً با فلان خانم روي يك پروژه كار مي‌كند صحبت می‌کند به حرف‌هايش دقت كنيد. او گهگاه بي‌مقدمه اسم زني را بر زبان می‌آورد، شما بايد از اين فرصت استفاده كنيد و اطلاعات کافی از شریک زندگي‌تان به دست آورید و بدانید که زندگی مشترک شما در چه مرحله‌ايست. هيچ تأخيري در ايجاد تغييرات سازنده در رابطه با شوهرتان جايز نيست.

شايد لازم باشد تا در مورد قواعد زندگي مشترك به طور واضح و رك با شوهرتان صحبت كنيد. مجبور نيستيد كه به او پرخاش كنيد و او را وادار به واكنش عليه خودتان و موضوع مورد شك بكنيد. فقط لازم است تا با ذكر نام آن زن مكالمه را سريع‌تر به سمتي كه مي‌خواهيد برده و به وضوح در مورد مسائلي كه همسرتان موافق و يا مخالف انجام دادن آن است بحث كنيد. اگر آن دو نفر مجبور هستند كه براي انجام يك پروژه تا دير وقت با هم كاركنند شما هم در محل حاضر باشيد. براي حضور در كنفرانس‌ها با او سفر كنيد و در مهماني‌هايي كه براي بحث در مورد يكي از پروژه‌هاي كاري ترتيب داده شده، همراه شوهرتان باشيد. البته باید توجه كنيد كه در مورد کنترل روابط شوهرتان حساسیت ایجاد نكنيد،‌ بلکه با جلب موافقت او براي محدود كردن و كنترل اين رابطة جديد قوانيني وضع كنيد. سپس براي ايجاد تغييرات مثبت، تا حد امكان به گفتگو و بحث اکتفا کنید. 32 درصد مردان، اين زنان را در مكان‌هاي مخصوص گذراندن اوقات فراغت و یا هنگام انجام فعاليت‌هاي فوق برنامه‌شان، ملاقات كرده بودند. شايد شوهرتان علايقي داشته باشد كه شما هيچ كششي به انجام آنها نداشته باشید، اين اختلاف سليقه‌ها بايد حتي‌الامكان محدودتر شود. وقتي شوهرتان به انجام برخي فعاليت‌ها در  خارج از منزل علاقه‌مند است و شما نيستيد،‌ تصور كنيد اگر زن ديگري را كه در اين زمينه با او هم‌عقيده است و هم‌زمان در اين فعاليت‌ها حضور دارد، ملاقات كند چه اتفاقي خواهد افتاد؟ شايد فكر مي‌كنيد بهتر است به شوهرتان اجازه دهيد تا زماني را صرف سرگرمي‌هاي كودكانه‌اش كند، اما مرداني كه با آنها مصاحبه كرديم همگي عقيده داشتند كه این آزادی، باعث شروع خیانت آنها شده است. پس اشتباه است اگر اجازه دهيد آنها آزادانه در دنياي علايق شخصی پرسه بزنند.

اين عاقلانه نيست كه شوهرتان را مرتباً به جاهايي بفرستيد كه هيچ چيزي در مورد آن مكان‌ها نمي‌دانيد و انتظار داشته باشيد كه همة انرژي او فقط صرف همان سرگرمي‌هايي شود كه شما برایش فراهم کرده‌اید. او حتماً دنبال كسي مي‌گردد كه در زمينة همين فعاليت خاص اجتماعي يا ورزشي با او ارتباط برقرار كند و شايد همين اولين قدم به سوي خيانت به شما باشد. انتظار ما اين نيست كه چون شوهرتان ورزش را دوست دارد يك‌باره يك ورزشكار متعصب شويد، اما مطمئناً مي‌توانيد چيزهايي را در مورد دنياي شوهرتان بياموزيد كه حداقل بتوانيد در مورد علايقش با او گفتگو كنيد. آيا درست است كه او هميشه در مسابقات، جشن‌ها و يا هر جاي ديگر بدون شما حاضر شود چون شما از اين كار لذتي نمي‌بريد؟

 

دو فاكتور زير را در نظر بگيريد:

شوهرتان چه مدت زماني را  صرف اين علايق شخصي در خارج از خانه مي‌كند؟

او چقدر در اين مورد با ديگران بحث مي‌كند؟

مثلاً، او در روزهای تعطيل با دو نفر از دوستانش در خانه به تماشاي مسابقات فوتبال مشغول مي‌شود. خوب، او در خانه است و حداقل از بسياري خطرات دنياي خارج كه ممكن است او را تحريك و مجذوب كنند،‌ در امان است. چرا سعي نمي‌كنيد چيزهايي در مورد علايق او بياموزيد تا بتوانيد اوقات پرباري را با هم بگذرانيد. ديدن موضوع از اين زاويه جديد خيلي بهتر از آن است كه به او فشار بياوريد و از كارش انتقاد كنيد. شايد او فرد ديگري را پيدا كند و با صحبت كردن با او در زمينه همين علايقش اوقات خوشي را براي خود رقم بزند، اين علایق بخش مهمي از وجود اوست كه شما به آنها بی توجه هستید. در حاليکه می‌تواند با شناسایی این بخش مهم از وجود او حتي اگر به نظر شما خسته‌كننده باشد، از ارتباط مطلوب با او لذت ببريد. طبيعتاً شما هم همين انتظار را از او داريد. آرزوي توجه او به چيزهايي كه مورد علاقة شماست. اگر به علايق يكديگر توجه كرده و به خواسته‌هاي هم احترام بگذاريد، شانس سلامت ازدواج شما بسيار بيشتر خواهد بود. اولين قدم ایجاد اوقات فراغت شاد برای شوهرتان است و او را تشويق كنيد تا همين كار را براي شما بكند. حتي اگر او اين كار شما را تلافي نكرد، باز هم به نفع شماست.

17 درصد از مردان خيانتكار، اين زنان را در همسايگي خود ملاقات كرده بودند. فيليپ مردي بود كه زن جديد را هنگام فعاليت براي يك مؤسسه خيريه ديده بود. «جالب اينجا بود كه همسرم مرا براي ادامه اين كار خير تشويق مي‌كرد، او دوستاني داشت كه او را متقاعد كرده بودند شركت كردن من در اين كلاس‌ها از من شخصيت بهتري مي‌سازد. واقعيت اين بود كه من تقريباً هميشه به پول فكر مي‌كردم و دوست داشتم تا چشم‌اندازي زيبا از آينده داشته باشم و فشار آوردن براي شركت من در چنين محافل خيريه‌اي نيز در تغيير شخصيت من چندان مؤثر نبود و برعكس همانجا بود كه من آن زن را ديدم.»

آخرين نتيجه قابل توجه اين بود كه فقط 3 درصد مردان، اين زنان را از طريق اينترنت پيدا كرده بودند،‌ به‌خاطر داشته باشيد كه نيمي‌از مردان پرسشنامه را از طريق اينترنت پر كرده و اين نشانة توانايي آنها در استفاده از اينترنت بود. اگر چه هنوز بسياري معتقد هستند اينترنت زندگي‌ها را از هم مي‌پاشد،‌ اما به نظر نمي‌رسد كه بزرگ‌ترين مشكل شروع ارتباط اينترنتي با يك زن ديگر باشد.

 

از زماني كه آنها يكديگر را ملاقات مي‌كنند تا هنگامي‌كه درگير روابط خصوصي مي‌شوند چقدر طول مي‌كشد؟

هال داوطلبانه نزد من آمده و در مورد خيانت به همسرش چيزهايي تعريف كرد: «جولي و من از دوستان دوران دانشگاه بوديم و وقتي بعد از سال‌ها دوباره او را ديدم، قصدم صحبت در مورد گذشته‌ها و زنده كردن خاطرات دور بود. ولي اين اولين اشتباه من بود. براي من جالب بود، زني كه تازه با او رابطه برقرار كرده بودم، از همسر خودم آشنايي قديمي‌تري با من داشت و نمي‌دانم كه چرا اين موضوع اين‌قدر براي من مهم شده بود. با در نظر گرفتن سه سالي كه از ديدار دوبارة ما تا شروع روابط خصوصي‌مان طول كشيد، ما پانزده سال بود كه يكديگر را مي‌شناختيم.»

اين يك خبر خوب است. هنگامي‌كه از زبان شوهرتان اسم يك زن جديد را مي‌شنويد. احتمالاً فرصت كافي داريد تا قبل از اين كه اتفاق وحشتناكي براي زندگي‌تان بيفتد كاري بكنيد. فقط 6 درصد مردان در همان روز اول آشنايي، درگير روابط خصوصي شده بودند. 27 درصد يك ماه بعد از اولين ملاقات، به روابط خصوصي كشيده شده بودند. البته اين هم زمان زيادي نيست. اما اگر هوشيار باشيد هنوز هم فرصت پيشگيري وجود دارد. اما 36 درصد مردان بيش از يك ماه و تا يك سال، فاصله بين اولين ملاقات و برقراري روابط خصوصي را گزارش نمودند. با دقت در آمار بالا متوجه می‌شوید كه چقدر سريع ممكن است همه چيز خراب شود بايد گوش به زنگ باشيد، تا قبل از اين كه اتفاق بدتري بيفتد براي جلوگيري از آن كاري كنيد. خودتان را باور كنيد و مطمئن باشيد كه قدرت ايجاد يك زندگي زناشويي مستحكم را داريد.

1396/11/21
2790

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر