پزشکی سنتی:

پزشكي و جراحي در عهد رنسانس

از قرن چهاردهم ميلادي، اروپا شاهد پيشرفت‌هاي شگرفي در درك ساختار بدن انسان و پايه‌هاي علم پزشكي شامل جراحي، بيهوشي و داروسازي بود. دانشگاه‌هاي جديد در پاريس، بولونيا و پادوا به مكان‌هاي كليدي آموزش و تمرين بهترين پزشكان آن دوره تبديل شدند.

قرن چهاردهم ميلادي شاهد شكوفايي انواع هنر و علوم بود. آزادي تفكر جديدي كه در اين عصر شكل گرفت و پايه‌گذار انتشار ايده‌هاي جديد شد، هرگز پيش از اين مشاهده نشده بود. پزشكي در اين عصر بدون دخالت ايده‌هاي يونان باستان و خاورميانه رشد كرد. اگر چه به علت مخلوط شدن اعتقاد به علم و خرافه در اين دوره، پزشكان و حكيمان هم‌گام با يكديگر درمان مردم را بر عهده داشتند.

ز قرن چهاردهم ميلادي، اروپا شاهد پيشرفت‌هاي شگرفي در درك ساختار بدن انسان و پايه‌هاي علم پزشكي شامل جراحي، بيهوشي و داروسازي بود. دانشگاه‌هاي جديد در پاريس، بولونيا و پادوا به مكان‌هاي كليدي آموزش و تمرين بهترين پزشكان آن دوره تبديل شدند.

سلامت و بيماري
بيماري يك بي‌نظمي در بدن است. در قرن هفدهم ميلادي علم جديدي در حوزۀ بيماري‌ها با نام پاتولوژي در حال شكل گرفتن به صورت يك علم بود. جهان مسيحيت هنوز تمايل داشت بيماري را به عنوان مجازاتي از سوي پروردگار بشناسد، ولي دانشمندان به دنبال عوامل طبيعي مي‌گشتند. انتشار مرگ‌بار طاعون، دانشمندان را بر آن داشت كه نظريات خود را دربارۀ شيوع بيماري‌هاي واگيردار توسعه دهند.
جرونيمو مركوريالي، پزشك ايتاليايي، معتقد بود كه بيماري‌ها توسط مگس‌ها منتقل مي‌شوند. همگام با او، گابريل سورِس دي سوزا، محقق پرتقالي در برزيل، مي‌گفت مگس‌ها سموم را با مكيدن آن از زخم بيماران منتقل مي‌كنند.
اولين متخصص پزشكي گرمسيري، يك پزشك يهودي به نام گارسيادي اورتا بود. او پرتقال را احتمالاً بعلت فرار از تفتيش عقايد مذهبي كليسا ترك كرد و براي زندگي و كار به هند پناه برد و در آن‌جا به بررسي و مطالعة اثرات وبا پرداخت. به مرور زمان، نقش عوامل زيستي به عنوان منشاء بيماري‌ها هر چه بیشتر مورد پذیرش قرار گرفت، هرچند گاهي در جزئيات اشتباه مي‌كردند. در سال 1600 حمله عصبي هيستري همه‌گير در ايتاليا، كه از گزيدگي يك عنكبوت ايجاد مي‌شد به شكل‌گيري يك نوع رقص درماني به نام تارانتلا منجر شد كه مردم معتقد بودند بيماران را درمان مي‌كند.


توازن و سبك زندگي
يونانيان باستان معتقد بودند كه سالم بودن از ايجاد توازن ميان چهار مايع بدن نشأت مي‌گيرد: خون، صفراي سياه، صفراي زرد و خلط. اين ايده كه بيماري نتيجة بهم خوردن توازن ميان اجزاي بدن است در علم پزشكي اخير هم قابل قبول بوده است. اين ايده توسط پزشك و كيمياگر سوئيسي، پاراسلسوس به شدت حمايت شد. او معتقد بود كه عدم توازن در بدن، كه به بيماري منجر مي‌شود، بعلت يك اثر خارجي ايجاد مي‌شود كه سم نام دارد. از نظر پاراسلسوس بيماري مي‌توانست بوسيله پادتن يك ماده خارجي ديگر كه عدم توازن ناشي از سم را جبران كند، درمان شود. او مي‌گفت براي همه بيماری ها، درماني در مواد معدني و گياهي طبيعت وجود دارد.
دارونامه‌ها و كاتالوگ‌هاي دارويي از چين باستان و بين‌النهرين باقي مانده است. اما پاراسلسوس احتمالاً اولين محققي است كه نظريه‌اي در مورد نقش داروها در درمان بيماري‌ها ارائه داد. مهمتر از آن، پاراسلسوس به اهميت دُز دارو پي برد. در واقع او اصلي را شرح داد كه هنوز از اصول داروشناسي است: «همه چيز سم است و هيچ چيز بدون سم وجود ندارد و فقط دُز است كه اجازه مي‌دهد ماده‌اي سمي نباشد.» حتي چيزي به بي‌ضرري آب هم اگر در مقادير بسيار زياد استفاده شود، خطرناك است. موادي مثل آرسنیک مسلماً سمي‌تر هستند چون در دُزهاي بسيار كمتر كشنده‌اند. بسياري از پزشكان تصور مي‌كردند كه درمان مناسب براي بيماري‌هاي گوناگون را مي‌دانند. هرچند با گسترش تأثير آزمايش‌هاي پزشكي، بعضي نظريات ديگر علمي به شمار نمي‌رفت. مكتب امضا، كه احتمالاً از

يونان باستان نشأت مي‌گيرد و توسط جاكوب بوهمه، عارف آلماني مشهور شد، قدرت و نفوذ زيادي پيدا كرد. بوهمه معتقد بود كه درمان بيماري‌ها را مي‌توان بوسيله جستجو براي يافتن امضا خالق در جهان طبيعت پيدا كرد. بر اساس اين مكتب، گياهاني كه شبيه بدن انسان يا جزئي از آن بودند، درمان بيماري مربوط به آن جزء بدن را در خود دارند، مانند ريشۀ گياه «مهر گياه» كه شبيه اعضاي بدن انسان است.
در حالي‌كه بسياري از اين داروها در بهترين حالت بي‌اثر و در بدترين حالت مضر بودند، برخي از پايه‌هاي گياه‌شناسي در علم داروشناسي به ساخت چیزهای واقعاً با ارزشی منجر شد. مثلاً خواص مسكّنيِ پوست درخت بيد در نهايت به توليد آسپرين انجاميد و يا مواد استخراج شده از گل انگشتانه بعدها براي درمان بيماري‌هاي قلبي بكار رفت.

پيشرفت‌هايي در جراحي
جراحي هميشه يك عمل مخاطره‌آميز بود، چرا كه همراه با درد، خونريزي و عفونت صورت می گرفت. با اين وجود جراح ايتاليايي تئودوريك بورگوگنوني، يك مخلوط بر پايۀ مواد مخدر ساخت كه پاية مواد بيهوشي را تا قرن نوزدهم تشكيل مي‌داد [نگاه کنید به: ج2، ص 250]. در نيمة قرن شانزدهم، جراح فرانسوي آمبرواس پاره تكنيك‌هايي از شريان‌بندي (گره زدن اعضا يا رگ‌هاي خوني براي جلوگيري از خونريزي) را در حين قطع عضو توسعه داد.  اين كار اولین بار در قرن دهم ميلادي توسط ابوالقاسم الزهراوي، پزشك اسپانيايي مسلمان انجام شده بود. پاره هم‌چنين يك معجون قديمي رومي را كه شامل سقز، زرده تخم‌مرغ و روغن گل رز بود را براي درمان زودتر زخم، دوباره احيا كرد. اين روش موثرتر از روش ريختن روغن داغ براي درمان جراحت بود كه تا آن موقع به كار مي‌رفت. با وجود همة اين تلاش‌ها، بسياري از بيماران پس از جراحي جان خود را از دست مي‌دادند. عفونت، علت اصلي اين اتفاق، حتي توسط بهترين‌هاي آن زمان هم قابل پيش‌گيري نبود.

جراحي در حال پيشرفت   
اين اثر چوبي سال 1563، عمل جراحي روي سر يك مرد را نشان مي‌دهد كه از روي يكي از كارهاي واقعي پاراسلسوس درست شده است.

آمبرواس پاره در حال درمان يك سرباز زخمي   
پاره، جراح فرانسوي پيشگام در تكنيك‌هاي جراحي، در درمان جراحات ناشي از اسلحه گرم كه سربازها در جبهه برمي‌داشتند، استاد بود. تكنيك هاي او براي درمان جراحت شامل شريان‌بندي براي جلوگيري از خونريزي و گذاشتن پادزهر روي زخم بود.

 

مكتب امضا (Doctrine of Signatures)  
اين مكتب طرفدار اين عقيده است كه با در نظر گرفتن شباهت گياهان به اجزا بدن انسان، مشخص مي‌شود هر كدام در كدام قسمت بدن كاربرد دارويي دارند. اين تصاوير يك گياه را نشان مي‌دهد كه ريشه‌اش شبيه دست انسان است (چپ) و گلي كه شبيه چشم انسان است (راست).

 

 

1396/11/15
2803

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر