شاه‌کلید

درس اول ـ جهانِ درون ما

آيا تا به حال خواسته‌ايد كه به زندگي خود، قدرت بيشتري ببخشيد؟ پس به دنبال آگاهي از قدرت باشيد. اگر سلامتي بيشتر می‌خواهید، به دنبال آگاهي از سلامتي باشيد و اگر شادي بيشتر مي‌خواهيد، به دنبال آگاهي از شادي باشيد.

موهبتي بزرگ است كه مي‌توانم فصل نخست شاه‌كليد را در اختيار شما قرار دهم.

آيا تا به حال خواسته‌ايد كه به زندگي خود، قدرت بيشتري ببخشيد؟ پس به دنبال آگاهي از قدرت باشيد. اگر سلامتي بيشتر می‌خواهید، به دنبال آگاهي از سلامتي باشيد و اگر شادي بيشتر مي‌خواهيد، به دنبال آگاهي از شادي باشيد. آن‌قدر با حال و هواي اين چیز‌ها زندگي كنيد تا سرانجام از آن شما شوند، آن وقت است كه ديگر دوركردن آن‌ها از شما غيرممكن مي‌شود.

چيزهاي موجود در دنيا، مطابق قوانينی كه هر فرد تعيين مي‌كند، در جهت قدرت دروني او جاری‌اند. نيازي نيست كه اين قدرت را به دست بياوريد. چون همين حالا هم صاحب اين قدرت هستيد، تنها بايد آن را درك و از آن استفاده كنيد، آن را كنترل و در درون خود بارور كنيد، آن وقت مي‌توانيد پيش برويد و دنيا را هم پيشاپيش به جلو برانيد.

با ادامۀ اين روش، روز به روز به نيروي فزاينده مي‌رسيد و هنگامي‌ كه به افكاري عميق دست می‌یابید، هنگامي‌ كه طرح‌ها و برنامه‌هاي‌تان متبلور مي‌شوند و هنگامي ‌كه به ادراك مي‌رسيد، خواهيد فهميد اين جهان، ديگر يك تودۀ بي‌جان از سنگ و چوب نيست، بلكه يك موجود زنده است كه از قلب‌هاي تپندۀ بشريت تشكيل شده و آن‌گاه گوشه‌اي از زندگي و زيبايي را لمس خواهيد كرد.

بدون شك براي عمل به روشي كه اينجا شرح داده شده بايد آن را خوب درك كرد، اما كساني كه به اين ادراك مي‌رسند، از نوري جديد و نيرويي تازه الهام مي‌گيرند، آن‌ها هر روز، به اعتماد به نفس و قدرتي بيشتر دست مي‌يابند و خواهند ديد كه آرزوها و روياهاي‌شان به حقيقت مي‌پيوندد و زندگي، معنايي ژرف‌تر، سرشارتر و شفاف‌تر از قبل مي‌يابد.

1ـ این قانون واقعیت دارد که فراوانی، جذب‌کنندۀ فراوانی بیشتر و کمبود، جذب‌کنندۀ کمبود بیشتر است.

2ـ‌ ذهن، خلاق است و شرايط، محيط و تجربيات زندگي ما نتيجة عادات يا حالت‌هاي غالب ذهني خود ما هستند.

3ـ‌ حالت ذهني، ضرورتاً به چيزي بستگي دارد كه به آن فكر مي‌كنيم، بنابراين  راز قدرت، كاميابي و مالكيت، به شيوۀ تفكر ما بستگي دارد.

4ـ‌ اين يك حقيقت است كه پيش از آنكه بتوانيم کاری را انجام دهیم، بايد باشيم و تنها تا حدي مي‌توانيم كاري را انجام دهيم كه هستيم و آنچه هستيم به اين بستگي دارد كه چطور فكر مي‌كنيم.

5ـ ما نمي‌توانيم قدرتي را كه نداريم، از خود بروز دهيم. تنها راهي كه مي‌توانيم قدرت را از آن خود كنيم، اين است كه به آگاهي از قدرت برسيم و تا زماني كه ياد نگرفته‌ايم قدرت از درون ما سرچشمه مي‌گيرد، هرگز به اين آگاهي نخواهيم رسيد.

6ـ‌ ما يك جهان دروني داريم؛ جهاني از انديشه و احساس و قدرت، جهاني از نور، زندگي و زيبايي، جهاني كه ديده نمي‌شود، اما نيروهايي عظيم در خود دارد.

7ـ‌ جهان درون به وسيلۀ ذهن مهار مي‌شود. هنگامي كه اين جهان را كشف ‌كنيم، راه‌حل هر مشكل و علت هر نتيجه‌اي را مي‌يابيم، چرا كه جهان درون، تحت كنترل ما و تمام قوانين قدرت و مالكيت نيز در تسلط ما خواهد بود.

8ـ‌ جهان بيرون، انعكاس جهان درون است. آنچه در خارج رخ مي‌دهد، چيزي است كه در درون ايجاد شده است.

در جهان درون مي‌توان دانش، قدرت و ذخايري بي‌پايان از چيزهاي ضروري يافت كه در انتظار كشف، ظهور و تجلي هستند.

چنانچه انرژی‌های نهفتۀ دنياي درون را بشناسيم، انرژی‌های نهفتۀ دنياي بيرون هم شكل خواهند گرفت.

9ـ‌ هماهنگي جهان درون، در جهان بيرون، در قالب شرايط هماهنگ، محيط موافق و بهترين چيزها، بازتاب مي‌يابد. هارموني و هماهنگي، اساس سلامتي است و يكي از اصول ضروري دستيابي به عظمت، قدرت، كاميابي، مهارت و موفقيت تام نيز محسوب مي‌شود.

10ـ‌ هماهنگي در دنياي درون به اين معني است كه بتوانيم افكار خود را كنترل كنيم و به تأثير هر تجربه پي ببريم.

11ـ‌ هماهنگي در دنياي درون، خوش‌بيني و فراواني به دنبال دارد؛ فراواني درون، فراواني بيرون را به همراه مي‌آورد.

12ـ‌ جهان بيرون، بازتابي از شرايط و اوضاع آگاهي دروني محسوب می‌شود.

13ـ با دست يافتن به خرد دنياي درون، توان درك و تشخيص امكانات شگفت‌آوري را كه در دنياي دروني نهفته‌اند، مي‌يابيم و قدرت خواهيم داشت كه اين امكانات را در دنياي بيرون، محقق سازيم.

14ـ وقتي از خرد دنياي درون آگاه شديم، به طور ذهني مالك آن مي‌شويم و به اين ترتیب مالك واقعي قدرت و خرد لازم براي ظهور لوازم ضروري كامل‌ترين و هماهنگ‌ترين پيشرفت‌ها خواهيم شد.

15ـ دنياي درون، دنياي عمل است، دنيايي كه در آن، زنان و مردان قدرتمند، شهامت، اميد، شوق، اعتماد به نفس و ايمان خلق مي‌كنند و از اين طريق به خردي ناب دست مي‌يابند كه به آنان نيروي بصيرت و مهارتي عملي براي تحقق بخشيدن به اين بصيرت، اعطا مي‌كند.

16ـ‌ زندگي نوعي شكوفايي است، نه انباشت. آنچه در دنياي بيرون به سراغ ما مي‌آيد همان چيزي است كه ما تاكنون در دنياي درون پرورش داده‌ايم.

17ـ مالكيت تام بر پايۀ آگاهي قرار دارد. به دست آوردن هر چيز نتيجۀ نوعي آگاهي متمركز است و در عوض، هر كمبودي نتيجۀ عدم تمركز و پراكندگي آگاهي است.

18ـ‌ كارآيي ذهني شما به هماهنگي وابسته است، ناسازگاري مترادف اغتشاش است، بنابراين فردي كه به قدرت مي‌رسد بايد با قانون طبيعي هماهنگ باشد.

19ـ ما به واسطۀ ذهن عيني به جهان بيرون متصل مي‌شويم و مغز بخشي از اين ذهن است. دستگاه عصبي مغزي ـ نخاعي ارتباط آگاهانۀ ما را با هر يك از اجزاي بدن امكان‌پذير مي‌كند، اين دستگاه عصبي به نور، گرما، بو، صدا و طعم پاسخ مي‌دهد.

20ـ‌ هنگامي كه اين ذهن با شيوۀ تفكر صحيح، هدايت شود و به درك واقعيت برسد و هنگامي كه افكار ارسالي از طريق دستگاه عصبي مغزي ـ نخاعي به بدن، افكار سازنده باشند، اين احساسات مطبوع و هماهنگ خواهند بود.

21ـ نتيجه اينكه، ما قدرت، سرزندگي و نيروهاي سازنده را در بدن خود ايجاد مي‌كنيم، اما به وسيلۀ همين ذهن عيني، اندوه‌ها، بيماري‌ها، كمبودها و هر نوع ديگر از ناسازگاري و ناهماهنگي را هم به زندگي خود وارد مي‌كنيم، پس با تفكر غلط و از طريق ذهن عيني است كه به تمام نيروهاي مخرب، مرتبط مي‌شويم.

22ـ ما به وسيلۀ ذهن نيمه‌آگاه به جهان درون متصل مي‌شويم. شبكۀ خورشيدي، ابزار اين ذهن محسوب مي‌شود، دستگاه اعصاب سمپاتيك برتمام حس‌هاي ذهني، مثل احساس خوشی، ترس، عشق، عاطفه، تنفس، خيال و تمام ‌پديده‌هاي نيمه‌آگاهانۀ ديگر، تسلط دارد.

ما از طريق همين ذهن نيمه‌آگاه است كه به ذهن جهاني مرتبط مي‌شويم و با نيروهاي سازنده و پايان‌ناپذير كائنات، رابطه برقرار مي‌كنيم.

23ـ مشاركت و همكاري اين دو كانون وجودي و درك عملكرد آن‌ها، بزرگ‌ترين راز حيات است. با چنين دانشي مي‌توانيم به طور آگاهانه، مشاركت ذهن‌هاي عيني و ذهني را رهبري كنيم و از اين راه، مشاركتي ميان متناهي و نامتناهي ايجاد كنيم. آينده كاملاً در اختيار ما است. آينده در اختيار يك نيروي خارجي دمدمي مزاج و غيرقطعي نيست.

24ـ همه قبول داريم كه يك اصل يا يك نوع آگاهي بر تمام جهان نفوذ دارد، فضا را به خود اختصاص داده و در هر نقطه‌اي كه حضور دارد، قدرت و خرد هميشه حاضر است، انديشه‌ها و اشياء را در خود دارد و همه چيز است در همه چيز.

25ـ اما تنها يك آگاهي در جهان هست كه مي‌تواند فكر كند و هنگامي ‌كه فكر مي‌كند، افكارش به اشياء عيني تبديل مي‌شوند و از آنجا كه اين آگاهي همه جا حضور دارد، بايد در درون هر فردي وجود داشته باشد و قطعاً هر کس، جلوه‌اي از آن قادر و عالم مطلق و آگاهي فراگير و همه جا حاضر، خواهد بود.

26ـ از آنجا كه تنها يك آگاهي در جهان هست كه مي‌تواند فكر كند، نتيجۀ قطعي اين خواهد بود كه آگاهي شما نيز مشابه آگاهي جهاني است، به بيان ديگر، تمام ذهن‌ها يك ذهن واحدند و هيچ شكي در اين نتيجه‌گيري نيست.

27ـ اين آگاهي كه در سلول‌هاي مغزي شما متمركز است، همان نوع آگاهي است كه در سلول‌هاي مغزي هر فرد ديگري، متمركز شده و با اين حال، هر فرد تجسم شخصي ذهن جهاني و كيهاني است.

28ـ ذهن جهاني، انرژي ثابت يا بالقوه است و مي‌توان گفت كه فقط هست و تنها مي‌تواند از طريق افراد، تجلي پيدا كند و فرد هم تنها از طريق ذهن جهاني مي‌تواند خودنمايي كند. ذهن جهاني و فردي، هر دو يكي هستند.

29ـ قدرت تفكر فردي، ابزار عمل بر روي ذهن جهاني و آشكارسازي آن است. آگاهي بشر به توانايي تفكر وابسته است. عقيده بر اين است كه ذهن به خودي خود، شكلي لطيف از انرژي ثابت است كه فعاليتي به نام تفكر از آن سرچشمه مي‌گيرد و حالت پويايي ذهن به شمار مي‌رود. ذهن، انرژي ثابت است و فكر، انرژي پوياست و اين دو، دو حالت مختلف از يك چيزند، بنابراين فكر، همان انرژی ارتعاشي است كه از طريق تبديل حالت ذهن ثابت به ذهن پويا ايجاد مي‌شود.

30ـ همان‌طور كه مجموعۀ تمام صفات در ذهن جهاني که قادر مطلق، عالم مطلق و همه جا حاضر است، وجود دارند، اين صفات، همواره به شكل بالقوه در هر فرد حضور دارد. بنابراين هنگامي كه فرد فكر مي‌كند، ماهيت هر فكر، شرايطي ايجاد مي‌كند تا خود را در يك قالب عيني يا شرايطي كه به ذات آن مرتبط مي‌شوند، تجسم بخشد.

31ـ فكر همان علت است و هر شرايطي معلول يك فكر است. به همين جهت، تنها كافي است كه افكار خود را به نحوي كنترل كنيد كه تنها شرايط دلخواه پديدار شوند.

32ـ هر نيرويي از درون سرچشمه مي‌گيرد و كاملاً در اختيار شماست و اين امر با آگاهي و دانش دقيق و تمرين ارادي اصول مشخص، امكان‌پذير مي‌شود.

33ـ بدون شك هنگامي‌ كه دركي كامل از اين قانون پيدا مي‌كنيد و قدرت كنترل افكار خود را به دست مي‌آوريد، مي‌توانيد در هر شرايطي از آن استفاده كنيد؛ به بيان ديگر، شما آگاهانه با قانون قادر مطلق كه اساس بنيادين همه چيز به شمار مي‌رود، همسو خواهيد شد.

34ـ ذهن جهاني، همان اصل حيات است كه در تمام اتم‌هاي موجود، جاري است. هر اتم دائماً در تلاش است تا حيات بيشتري را تجلي بخشد، همه چيز هوشمند است و همه سعی دارند به هدفي كه براي آن خلق شده‌اند، برسند.

35ـ اكثر افراد در دنياي بيرون زندگي مي‌كنند و تنها عدۀ محدودي به دنياي درون راه يافته‌اند و اين در حالي است كه دنياي درون، دنياي بيرون را مي‌سازد. اين دنياي درون است كه خلاق است و هر چيزي كه شما در دنياي بيرون مي‌يابيد، خود در دنياي درون خلق كرده‌ايد.

36ـ با اين شيوه، به ادراك قدرتي خواهيد رسيد كه اگر رابطۀ دنياي درون و بيرون را دريابيد، اين قدرت از آن شما خواهد شد. دنياي درون، علت و دنياي بيرون معلول است و براي تغيير معلول بايد علت را تغيير داد.

37ـ خواهيد ديد كه اين ايده، ايده‌اي كاملاً تازه و متفاوت است. اغلب مردم سعي دارند شرايط را با كار روي همان شرايط و در واقع با كار روي معلول، تغيير دهند و متوجه نيستند كه تنها در حال تبديل نوعي از نگراني و ناراحتي به نوع ديگري از آن هستند. براي رفع ناسازگاري‌ها و اختلافات، بايد علت را رفع كنيم و اين علت را تنها مي‌توان در دنياي درون يافت.

38ـ تمام پيشرفت‌ها از درون ناشي مي‌شود و اين مسئله در تمام طبيعت آشكار است. هر گياه، جانور و هر انساني گواه زندۀ اين قانون عظيم است و اشتباهي كه قرن‌ها رخ داده، اين است كه بشر قدرت يا نيرو را در جهان بيرون جستجو مي‌كرده است.

39ـ جهان درون، سرچشمۀ جهاني ذخاير است و جهان بيرون، خروجي اين جريان به شمار مي‌رود. توانايي ما در دريافت، به قدرت شناسايي ما از اين سرچشمۀ جهاني و اين انرژي بي‌پايان بستگي دارد كه هر فرد، تجسم آن محسوب مي‌شود و در تمامي ‌افراد نيز يكسان است.

40ـ شناخت، فرايندي ذهني است، بنابراين كنش ذهني عبارت است از رابطۀ فرد با ذهن جهاني و همان‌طور كه ذهن جهاني، ذهني هوشمند است كه سراسر فضا را آكنده كرده و بر تمام چيزهاي زنده احاطه دارد، اين كنش و واكنش ذهني هم، شكلي از قانون عليت است، با اين تفاوت كه قانون عليت در ذهن جهاني مطرح است و نه در درون افراد. اين فرايند، فرايندي ذهني است و قابليتي عيني محسوب نمي‌شود اما نتايج آن در قالب شرايط و تجربياتي بي‌نهايت متنوع ظاهر خواهد شد.

41ـ ذهن براي تجلي حيات، ضروري است. بدون ذهن هيچ چيز نمي‌تواند وجود داشته باشد، هر چيزي كه وجود دارد نوعي از تجلي و تجسم جوهر بنيادين است، جوهري كه همه چيز از آن و به وسيلۀ آن پديد آمده و همواره در حال بازسازي است.

42ـ ما در دريايی عميق زندگي مي‌كنيم كه از جوهر شكل‌پذير ذهن ساخته شده است. اين جوهر، همواره زنده و فعال و در منتها درجۀ حساسيت است و مطابق با خواستۀ ذهني شكل مي‌گيرد. الگو و قالبي را كه اين جوهر بايد بپذيرد، تفکر تعيين مي‌كند.

43ـ به خاطر داشته باشيد فايده، تنها در عمل است و درك عملي اين قانون، فراواني را جايگزين فقر، آگاهي را جايگزين جهل، هماهنگي را جانشين ناسازگاري و آزادي را جايگزين استبداد مي‌كند و بدون شك، از ديدگاه اجتماعي و مادي، موهبتي بزرگ‌تر از اين نمي‌تواند وجود داشته باشد.

44ـ حالا وقت عمل فرا رسيده؛ اتاقي پيدا كنيد كه بتوانيد در آن تنها باشيد و كسي مزاحم‌تان نشود. صاف و راحت بنشينيد اما لم ندهيد. اجازه دهيد افكار شما، هر جايي كه دوست دارند، پرسه بزنند اما براي مدت 15 دقيقه تا نيم ساعت، كاملاً ساكت و آرام بمانيد. اين كار را به مدت 3 يا 4 روز و يا يك هفته انجام دهيد تا اين‌كه سرانجام بتوانيد كنترل كامل وجود جسمانی خود را به دست آوريد.

45ـ بسياري از افراد، اين كار را بي‌نهايت دشوار مي‌يابند و عده‌اي هم اين كار را به سادگي انجام مي‌دهند، اما پيش از اين‌كه آمادۀ پيشرفت شويد بايد كنترل كامل بدن خود را به دست بياوريد.

 

1398/06/24
2006

برچسب ها

خبرهای مشابه

نظری ارسال نشده

در حال حاضر نظری ارسال نشده است

شما می توانید به عنوان اولین نفر نظر خود را ارسال نمایید

ارسال نظر

ارسال نظر